Quantcast
Channel: حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
Viewing all 4235 articles
Browse latest View live

مادر از خواب پرید و کمرش درد گرفت

$
0
0

غزل مرثیه حضرت زهرا (سلام الله علیها)


مادر از خواب پرید و کمرش درد گرفت
مرغ پر بسته ی ما ، بال و پرش درد گرفت

سرفه ها خشک و گلوگیر ، خدا رحم کند
گفت زینب ، که دوباره جگرش درد گرفت

چشم را بست که قدری سرش آرام شود
یاد آن روز که افتاد ، سرش درد گرفت

خواست برخیزد از این بستر خونی اما
جای هر بوسه ی گرم پدرش درد گرفت

گریه هایش بخدا درد سری بود فقط
باز از گریه دو تا پلک ترش درد گرفت

بعد هفتاد و دو شب پهلوی او خونین بود
میخ آتش زده ی " در " اثرش درد گرفت

دست بر شانه ی من خانه تکانی میکرد
خم شد و داد کشیدم : کمرش درد گرفت


پوریا_باقری

 


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

فنجان قهوه سرد شد،آقا نیامدید

$
0
0

فنجان قهوه سرد شد،آقا نیامدید
یا اینکه من ندیدمتان،یا نیامدید

یک میز با دوصندلی و چند کاج پیر
یک جفت چشم منتظر...اما نیامدید

یک سال روزنامۀ هرروز و...هیچ گاه
در تیترهای صفحۀ فردا نیامدید

بیهوده دلخوشم همۀ روزها گذشت
حتی غروب روز مبادا نیامدید

اینجا دلم فسیل شد اما کسی ندید
حتی شما برای تماشا نیامدید

حالا اگر به فرض که دنیا دل من است
انگارهیچ وقت به دنیا نیامدید..

کبری_موسوی_قهفرخی

 


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

ای آنکه خودت محول الاحوالی

در خانه کیست تا که مرا یاری ام کند

$
0
0

🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷

 
در خانه کیست تا که مرا یاری ام کند؟
با این همه گناه و خطا یاری ام کند

گفتم دخیل حضرت صاحب زمان شوم
گفتم قسم به فاطمه تا یاری ام کند

وقتی سرم مقابل بیگانه خم شده
دیگر چگونه قبله نما یاری ام کند؟!

خود را کشانده ام وسط اهل مغفرت
شاید کنار اهل دعا یاری ام کند

با معصیت چقدر دلش را شکسته ام
باید ازین به بعد حیا یاری ام کند

باید دلم شکسته شود تا که دیده ام...
... در لا به لای زمزمه ها یاری ام کند

مثل همیشه چشم به راهش نشسته ام
  تا که خودِ امام رضا یاری ام کند

دلگرم قول های رئوفانه مانده ام
او قول داده است سه جا یاری ام کند

در روضه های فاطمیه مادری غریب
با دست های عقده گشا یاری ام کند

آتش گرفت چادر زهرا و ناله زد:
سلمان کجاست تا که عبا یاری ام کند

حالا که دست شیر خدا بسته شد به صبر
 فضه به جای شیر خدا یاری ام کند

محمد جواد شیرازی

 


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

جـایِ سیلی بـر رُخ مـاهت نشست

الجار ثم الدار شد رمز دعایت

$
0
0

الجار ثم الدار شد رمز دعایت
دیدم که میلرزید آهسته صدایت

شهری که میسوزد خودش از بغض و کینه
میریزد آخر هیزم و آتش به پایت

قدر تو را مولا فقط میداند ای عشق
جاهل نمیفهمد تورا ای بی نهایت

حتی گذشتی از همان نان و نمک ها
میشد فقیری بین سفره هم غذایت

 در مهربانی و وفا بی انتهایی
ای که دلیل خلق دنیا ابتدایت

عرش خدا از خانه ی تو نور برداشت
از گردش دستاس و شور ربنایت

آخر بجای بوسه پیغمبر آتش
افتاد برآن خانه شد کرببلایت

مولا فقط وصف تورا میگفت زهرا
ای که همه هستیه عالم شد فدایت

یک عمر اگر ما از غریبی ات بگوییم
پایان ندارد ماتم بی انتهایت
 
سیدامیرحسین خوشرو


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

سلک عشاق ، غير خلوت نيست

$
0
0

سلک عشاق ، غير خلوت نيست
خلوت ماست روضه , جلوت نيست

ما همينجا توجه محضيم
احتياجى به کنج عزلت نيست

همه هستند , انبيا حتى
مجلس آفتاب خلوت نيست

لحظه اى اشک , لحظه اى شکريم
نعمتى قد شکر نعمت نيست
 
ما همه قنبريم , يک نفريم
جمع ما وحدت است , کثرت نيست

گريه اى جمع کن که بايد رفت
وقت خيلى کم است , فرصت نيست

دل به صحرا زدن تلاش من است
اين جهان جاى استراحت نيست

آه و افسوس ميخورد هر شب
آنکه سفره نشين هيئت نيست

علت رحمت خدا گريه ست
هر کجا گريه نيست , رحمت نيست

هر که ناراحت از فراق نشد
در ليالى قبر راحت نيست

خون دل جاى خون تن داديم
شان گريه کم از شهادت نيست

گنج نابرده رنجمان بخشيد
لطف زهرا به شرط خدمت نيست
 
در عبادت عبوديت بايد
طاعتى بهتر از اطاعت نيست

ما تو را بين خواب هم ديديم
خواب عشاق خواب غفلت نيست

جنت آنجاست که شما هستيد
جنت بى شما که جنت نيست

همه سرمايه دار حب توايم
گنجى اندازه ى محبت نيست

عزت بى تو را نميخواهيم
عزت بى تو غير ذلت نيست

حرف تو حجت است و غير از تو
هيچکس بر ائمه حجت نيست

تو اگر خانه دار اين بيتى
خانه دارى کم از نبوت نيست

استاد لطیفیان


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

خزون شده بهارمون

$
0
0

خزون شده بهارمون
خراب روزگارمون
داری بدون من میری
پس چی میشه قرارمون

ستاره ی شبای من
آیینه خدای من
ازت خجالت میکشم
آخه شدی فدای من

کنار من میزدنت
زخمی کل بدنت
با کسی حرف نمیزنه
مگه چی دیده حسنت

تو رو چهل نفر زدن
پری و با تبر زدن
جلوی چشم دخترم
سر تو رو به در زدن
 
گرفته میخ امون تو
تمومیِ  توون تو
الهی حیدر بمیره
شکسته استخون تو

ابری و داری می باری
تو این غَمایی که داری
داره منو میکشه این
خونی که بالا می یاری


ابراهیم_لآلی


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم

$
0
0

منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم
سُروری بی بدل در خانه‌ی پیغمبر آوردم

علی جان از سوی جنت به عشقت آمدم دنیا
خودت گفتی برایت روزگاری دیگر آوردم

قرارت بودم ای مولا، کنارت بودم ای دریا
برایت لؤلؤ و مرجان، برایت گوهر آوردم

زمان عقدمان یادت نمی آید که می گفتم:
سپر را دادی و جایش حفاظی بهتر آوردم؟

گمان کردی که در سختی فراموشت کنم... هرگز
برایت بین کوچه شاخه ای نیلوفر آوردم

سر من را اگر بر زانویت افتاده می بینی
پرم پر پر شده... جایش برای تو سر آوردم

نه تنها چشم و پهلویم، نه تنها دست و بازویم
برایت از سر مویم، هزارن لشگر آوردم

به نفرین و به اشک و هر توانی داشت بازویم
از آن مسجد به این خانه، تو را آخر سر آوردم

بهارش را خزان کردم، نفاقش را عیان کردم
همین که از خیالات خلیفه سر در آوردم

نبین آشفته احوالم، بدان امروز خوشحالم
تو را از کنج خانه ماندن و غربت در آوردم

بزن بر موی خود شانه، برو مسجد بیا خانه
برایت امنیت سرتاسرِ این معبر آوردم

دلم می خواهد اشک از گونه ی مظلوم بردارم
بیا که دست زخمی را سوی پلکِ تر آوردم

پر از دلشوره ام امشب، برای دخترم زینب
چرا که کار یک مادر برای دختر آوردم

کنار پیکری بی سر، به لب دارد نوا خواهر:
لبم را سوی این حنجر به جای مادر آوردم

محمد_جواد_شیرازی


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

جان جانها افتاد

$
0
0

جان جانها افتاد
چه بگویم که در آن لحظه چه غوغا افتاد

گذر جمعی پست
سوی کاشانه ی آن گوهر والا افتاد

ز چنین غوغایی
لرزه در هر طرف عرش معلی افتاد

نه فقط در بالا
شور و بلوا ز غم اندر دل دریا افتاد

تک و تنها ای وای
بیت حق در وسط کینه ی اعدا افتاد

با کف شیطانی     
آتش کین به در خانه ی مولا افتاد  

لگدی بر در خورد  
بین دیواره و در ام ابیها افتاد  

میخ در سینه نشست
کشته شد محسن و دردانه ی طاها افتاد  

قد خاتم تا شد
تا که بانوی علی عصمت کبری افتاد

فضه را کرد صدا  
بی رمق غرق به خون لاله ی حمرا افتاد

لکه ی تاریکی  
به روی روشنی صفحه ی دنیا افتاد  

چه غم جانکاهی     
ذره ذرات فلک از نفس و نا افتاد    

سخنی زهرآلود
منتشر شد همه جا روی زبانها افتاد   

که تو دیدی آخر
شد شکسته کمر حیدر و از پا افتاد

رضا_آهی


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

دختر که بی لالایی مادر نمی خواب

$
0
0

زبانحال_امیرالمومنین_ع
وای_مادرم

دختر که بی لالایی مادر نمی خوابد
مردم همه
خوابند او دیگر نمی خوابد

این در تمام خاطراتش را به آتش داد
تا آخر عمرش کنار در نمی خوابد

 زهرا تمام لشکر من بود معلوم است
شاهی اگر گردید بی لشکر نمی خوابد

ساعات آخر بود که با زینبم گفتم:
آنقدر زهرای من شده لاغر نمی خوابد

این آتش قلبم برایم شر شده زینب (س)
من هر چه آبش می زنم این شر نمی خوابد

زهرا جهانم بود ، هرکس گفت نا حق گفت:
کار جهان با بودن حیدر نمی خوابد



جعفر_ابوالفتحی


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

بی هوا می زدند مادر را

ببار ابر باران زینب کجایی

دختر که بی لالایی مادر نمی خوابد

$
0
0

زبانحال_امیرالمومنین_ع
وای_مادرم

دختر که بی لالایی مادر نمی خوابد
مردم همه خوابند او دیگر نمی خوابد

این در تمام خاطراتش را به آتش داد
تا آخر عمرش کنار در نمی خوابد

 زهرا تمام لشکر من بود معلوم است
شاهی اگر گردید بی لشکر نمی خوابد

ساعات آخر بود که با زینبم گفتم:
آنقدر زهرای من شده لاغر نمی خوابد

این آتش قلبم برایم شر شده زینب (س)
من هر چه آبش می زنم این شر نمی خوابد

زهرا جهانم بود ، هرکس گفت نا حق گفت:
کار جهان با بودن حیدر نمی خوابد



جعفر_ابوالفتحی


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

ما را گدای خوان عظیمت نوشته اند

$
0
0

ما را گدای خوان  عظیمت نوشته اند

روزی بگیرِ دست رحیمت نوشته اند

ایات حق وایه ی امن یجیب را

درگوشه گوشه های حریمت نوشته اند

نامم زکودکی شده دیوانه ی حسین

مارازنوکران قدیمت نوشته اند

مارازلحظه ای که نمک گیرتوشدیم

ازسائلان خوان نعیمت نوشته اند

مارازبرکت کرم وجود و لطف تو

دربان اسِتان کریمت نوشته اند



امیرحسین_عظیمی


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

سلام حُسنِ زمین و زمان...سلام حسین

$
0
0

سلام حُسنِ زمین و زمان...سلام حسین
سَرت سلامت و ماهِ رُخت تمام ، حسین !

چقدر دور سَرت آفتاب می گردد
ستاره ها همه محوِ تو  صبح و شام...حسین!

تو سَروَری و عجب نیست پیشِ پای سَرت
بِایستند درختان به احترام حسین

سَرت به نیزه بلند است در برابرِ من...
چنان بلند که شد رَشکِ خاص و عام حسین

اسارتِ سَر و داغِ فراق و از طرفی
غمِ اهانتِ پسکوچه های شام  ، حسین!

دلم که تنگ تر از دستِ مردمانِ شب است،
شکسته مثل سَرت بین ازدحام،  حسین

خدا اگر بپذیرد، قشنگ خواهد شد
هرآنچه بر سَرم آمد در این قیام ،حسین!

"سَرم خوشست و به بانگِ بلند میگویم"
همیشه درد، حسین است و التیام،حسین


عارفه_دهقانی


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

درس کرامت پیش او حاتم ببیند

$
0
0

درس کرامت پیش او حاتم ببیند
درس حیا و مادری مریم ببیند

إنسیة الحوراست و قطعا محال است
کُنه کمالش را بنی آدم ببیند

تا پای جان پای امامش ماند زهرا
حیدر سپر دارد همه عالم ببیند

آن در که پیغمبر از آن بی اذن نگذشت
حالا هجوم چند نامحرم ببیند

با میخ و آتش داده شد اجر رسالت
باید بیاید حضرت خاتم ببیند

در کوچه طفلی را تصور کن که ناگه
از ضرب سیلی مادرش مبهم ببیند

دیگر حسن در خواب مادر را همیشه
با صورتی نیلی و قدی خم ببیند

از غربت کوچه غم گودال پیداست
جایی که زینب پیکری دَرهم ببیند

بین حرامی ها سر عمامه دعواست
حالا تصور کن که مادر هم ببیند

ای ساربان بس کن...چه میخواهی ز جانش؟
زهرا چگونه غارت خاتم ببیند؟

مرضیه نعیم امینی


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

شعر باران خورده ام بادست تضمین ، تر شده

$
0
0

شعر باران خورده ام بادست تضمین ، تر شده
قصه ی فرهاد ، با غم هایِ شیرین تر شده !!

زیرِ قطره قطره ، دانه دانه مصرع ساختم
باهمین تصویر رؤیایم نمادین تر شده

مدتی که گوش هایم ازصدا سنگین شدند
سایه ات هم  پیش رویم ، ماه ، سنگین تر شده

نه به دل ، نه در برِ چشمم ، نمی بینم تورا
عیب اصلی ازمن است این چشم خودبین تر شده

آن زمان که بود بابایت علی(ع) ، دین مُرده بود
حال که تونیستی... ، این شهر بی دین تر شده

وای بابایت علی (ع) ، قربانِ اشکش هستیَم
من بمیرم که دلش غمیگین و غمگین تر شده...

روی پیشانیش ازغربت کمی خط مانده بود
که زداغ فاطمه(س)مخروب و پُرچین تر شده

بارهامیدید بعد از کوچه و آن ماجرا
روی‌زهرا(س)،بسترزهرا(س)چه‌خونین ترشده

ابراهیم روشن روش


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز

$
0
0

شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز
ترحمی بنما یار باوفا برخیز

بدون تو به زمین میخورد یل یلها  
سلاله ی نبوی جان مرتضی برخیز  

چراغ خانه ی من قوت دلم زهرا
گره ز کار علی وا کن و بیا برخیز   

غریب گشتم و بشنو تو التماس مرا
بیا برای رضامندی خدا برخیز

غریق ترس عجیبی ببین شده حسنم
تسلیه دل لرزان مجتبی برخیز

ببین که گیسوی زینب به شانه محتاج ست

  دلش تو خوش کن و ای نازنین ما برخیز  

ببین فتاده حسین ات ز رنگ و رو زهرا  
بیا به نور دو عین ات، گل ولا برخیز   

دلم شکسته و زخمی و کوه دردم من  
به اشک دیده ی این خسته، دلربا برخیز

به پای درد تو من رفته ام از این دنیا
ببخش بر تن بی جان من بقا برخیز  

بیا زکیه دوباره تو مهربانی کن  
پناه شیر خدا معنی صفا برخیز

رضا_آهی


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود

از حال عاشق می شود چون با خبر معشوق

$
0
0

🔸یا صاحب الزمان (عج)🔸



از حال عاشق می شود چون با خبر معشوق
دنبال عاشق می دود در هر سحر معشوق

هر جا به هر کو بنگری معشوق می بینی
در شهر ما می ایستد در هر گذر معشوق

در سلک ما خدمت به عاشق، کار معشوق است
از جان عاشق میکند غم را بدر معشوق

هر دو به یک اندازه داغ عشق را دارند
دارد ولیکن درد سر را بیشتر معشوق

این سوی این عالم اگر عاشق شود گریان
آن سوی آن عالم ز جان گیرد شرر معشوق

ای سینه سنگت را بیاور بر در دلساز
می سازد آخر با نظر دل از حجَر معشوق

این امرعاشق بود اگر در خانه ی معشوق
بین درو دیوار خانه شد  سپر معشوق ...

عاشق که آمد در ره معشوق می دانست ...
آخر سرش را می برد از پشت سر معشوق...

عقلم شده عاشق ببین عشقم شده عاقل
ما عاشقت هستیم پس ما را ببَر معشوق


جعفر ابوالفتحی


بانک اشعار مذهبی حرم شاه - تقریبا هر روز به روز می شود
Viewing all 4235 articles
Browse latest View live