Quantcast
Channel: حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
Viewing all 4235 articles
Browse latest View live

درمانده ام...چیزی ندارم غیر آهم

$
0
0

یا صاحب العصر و الزمان

درمانده ام...چیزی ندارم غیر آهم
این قحطی اشک دو چشمانم گواهم

اصلا حواسم به تو و تنهایی ات نیست
شرمنده آقای غریبم...رو سیاهم

هنگام معصیت به یاد تو نبودم
تو گریه کردی جای من بر اشتباهم

ای آبرودار ! آبرویم را نبردی
طوری که اصلا فکر کردم بی گناهم

می ترسم آخر سر ز چشمانت بیفتم
بر این گدایت رحم کن ای تکیه گاهم

دیگر برایم طاقت و صبری نمانده
می افتد آخر سر به روی تو نگاهم ؟

اصلا مرا چه به وصال و شِکوه از هجر ؟!
وقتی که انقدر از شما دور است راهم

گیرم که بین معصیت بال و پرم سوخت
گیرم حقیری بی نوا در قعر چاهم

با این همه وضع بدم مثل تو آقا
گریان شاه بی کفن هر صبحگاهم

جان ها فدای خواهری که ناله می زد :
ای کشته ی افتاده قعر قتلگاهم ...

آخر تو را با قتل صبر از من گرفتند
حالا ببین بی یار و بی پشت و پناهم

کل حرم غارت شده، چشم تو روشن
همراه دخترهات در بند سپاهم

دور از وطن، ای جان من، تکه حصیری
جای کفن آخر برایت شد فراهم


علی سپهری


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

آنها که مستانند از خورشید تابانش

$
0
0

#بسم_الله_الرحمن_الرحیم


مناجاتی سیدالشهدا و گریز به گودال


آنها که مستانند از خورشید تابانش
دل را گره بستند بر چشمان جیرانش

از خاک پا باید روم تا طاق ابرویش
از مهر باید پر زنم تا درک آبانش



ای دل نگفتم از سر و کولش نرو بالا
رفتی بیا دیوانگی گردیده تاوانش

آری به جانان میرسد نه بر کسی دیگر
جانان اگر خواهد کنم جان را به قربانش

افتاده ام چون خاک زیر ابر الطافش
پر میشوم هر ثانیه از بوسه بارانش

مردم همه چانه به خاک پاش می مالند
ازهند و بلخ و چین گرفته تا به ایرانش

هر جا به هر کو میرود ما هم همانجاییم
پیچیده اند انگار ما را بین دامانش

چندیست لبهامان فقط رو به هوا باز است
اکنون اگر افتاده بر منقار ما نانش

لعنت به من خونم حلال دوستانم باد
جنت اگر خواهد دلم در ظلِّ ایوانش

هر وقت ناخوش شد کسی، بیماری اش را با
خاک غریب کربلا کردیم درمانش

پیغمبر کرب و بلا زینب ز تل می دید
افتاده زیر دست و پا آیات قرآنش

از اشک چشمش خیس شد روی سیاه شمر
زینب چنان فریاد زد از نای سوزانش

در مقتلش هم سفره اش پهن است شاه ما
انگشترش را می برد سائل ز دستانش

با احترام ای "ابن حیوه" زیر و رویش کن
پیراهنش را میکِشی؟ از جسم بی جانش ؟

عمری تن هر سائلی را جامه اش پوشاند
دنیا ولی آخر رهایش کرد عریانش

خونی که ناحق ریخته ، در قتلگاه او
برخیزد آخر مهدی زهرا به جبرانش

نامش ببر، کارَت نباشد ، لعنشان با من
از خولی واخنس بگو تا ابن مرجانش


جعفر ابوالفتحی

 

پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

بعد از درخت و تشت سری هم به ما زدی

$
0
0

یا رقیه بنت الحسین (س)

 

بعد از درخت و تشت سری هم به ما زدی
بابای مهربان رقیه خوش آمدی

این زخم های روی لب از چیست ای پدر؟
جایی برای بوسه ی من نیست ای پدر

قاری شده سرت به سر نیزه بارها
از ناقه سمت نیزه کشاندی نگاه را

رأست ز نیزه تا که رها شد، رها شدم
رفتم بگیرمت، هدف سنگها شدم

عیبی ندارد اینکه سر من شکسته شد
وقتی به روی نی سر شش ماهه بسته شد

آن نیزه دارِ رأس تو من را عذاب داد
با کعب نی به یا ابتایم جواب داد

آن قاتلی که روی تو خنجر کشیده است
از بس مرا زده ست امانم بریده است

طوری زده به درد کمر مبتلا شدم
خیلی شبیه حضرت خیرالنسا شدم

تا عمه دید دست به پهلو و مضطرم
آهسته گفت زیر لبش \"وای مادرم\"

بابا سنان مست و حرامی سمتگر است
او بد دهانی اش ز لگدهاش بدتر است

آن موی نیم سوز که از خیمه داشتم
در راه دست پیرزنی جا گذاشتم

بابا بگویمت که چرا زار و مضطریم؟
با عمه هام کوچه و بازار... بگذریم

رد عقیق مانده به روی من آشناست
بابا بگو به دخترت انگشترت کجاست؟

وا کن دو دیده روی کبود مرا ببین
من را ببر به پیش عمویم، فقط همین

مرضیه نعیم امینی


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد

$
0
0

عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد 
هم آه شب آورد هم اشک سحر آورد 

آنقدر کریمی که گدا از سر کویت 
از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد 

شرمنده اگر دیده ی پر اشک ندارم 
نوکر به عزای تو همین مختصر آورد 

غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد 
صبر تو دگر حوصله ی صبر سر آورد 

گیسوی سپیدت خبر از داغ جگر داد 
غم هرچه که آورد به روی جگر آورد 

سر بسته بگو پاسخ این پرسش ما را 
تا خانه چرا مادر خود را پسر آورد؟ 

دستی به روی جام غرورت ترک انداخت 
آن دست که پشت در خانه شرر آورد 

سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت 
از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد 

در لحظه تشییع تو از کینه، سپاهی 
با تیر و کمان پیرزنِ فتنه گر آورد 

\"یافاطمه\" می گفت حسین بن علی با 
هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد 

 

مرضیه نعیمی


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

ڪلام مختصر بی‌قـــراری‌ام این است

$
0
0

ڪلام مختصر بی‌قـــراری‌ام این است 
تو نیستی و جهانم چقدر غمگین است 

سه‌شنبه‌های پر از درد وجمعه‌های غریب 
تمــــام سهم من از دوری شما این ست 

قسم به صبح به آن لحظه ای که می آیی 
که در رکاب تو مردن چقدر شیرین ست 

نه اینکه خسته شدم، نه، ولی دلم تنگ است 
که بی‌تو \"جمعه\" هوایش همیشه سنگین است 

زمین دچارِ به تردید مانده.. طوری که 
بهار هم به زمستان سرد.. بدبین است 

خـدا کند برسی از سفر.. همین فــــردا 
که فکر صبح ظهورت، همیشه تسکین ست 

 

محمد بنواری


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

غریب کیست؟ هرآنکس که در دیار پدر

دل دوباره در حضور اربعین

$
0
0

دل دوباره در حضور اربعین 
گریه دارد در سرور اربعین 
باز از لطف حسین ابن علی 
بر جهان تابیده نور اربعین 
حیرت انگیز است اگر این ماجرا 
جذبۀ عشق است شور اربعین 
جبهۀ حق را توانی تازه داد 
شوکت و عز و غرور اربعین 
اشک عاشورا ئیان شد علت 
گرمی سوز تنور اربعین 
حضرت زهرا مهیا می کند 
بین موکب ها نذور اربعین 
چشم پاک عاشقی لازم بوَد 
تاببیند این شعور اربعین 
مژدۀ صبح ظهور مهدی است 
این تجلی این ظهور اربعین 
راهیان کربلا را کن دعا 
ای علمدار صبور اربعین 
منهدم مکر منافق می شود 
در هیاهوی عبور اربعین 
جمع اقیانوس اشک روضه هاست 
رودها و این بحور اربعین 
کوری چشم حسودان حسین 
باشد این بازار جور اربعین 
هرکه قلبش خانۀ زینب شده 
گیر افتاده به تور اربعین 
پشت دشمن آشنا با خاک شد 
در کشاکش ها به زور اربعین 
مادر مهدی عنایت می کند 
لحظه لحظه بر امور اربعین 
دربدر این شاعر دلخسته نیز 
لطف خواهد زین سطور اربعین 


حسن خزائی (دربدر)


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

دوباره زائر خسته ز راه آمده است

$
0
0

دوباره زائر خسته ز راه آمده است 

برای عرض ارادت به شاه آمده است 



پیاده آمده و با همان غبار تنش 

به درگهت به امید نگاه آمده است 



میان راه به گریه به زیر لب می گفت: 

غلام روسهیت سر به راه آمده است 



یکی به قصد تقرب،یکی به قصد شفا 

یکی به نیت ترک گناه آمده است 



ببین که بعد گذشت هزار و اندی سال 

برای یاریتان این سپاه آمده است 



و دید در حرمت روضه خوان شروع کرد و 

که ناگهان ز پی اش خیل " آه " آمده است 



همین که گفت بریده شده سرت زقفا 

صدای فاطمه از قتلگاه آمده است 



پناه خیمه ببین خواهر غریبت را 

کنار جسم تو بی سر پناه آمده است 



شاعر: میلاد الیاس وند 

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

پست ثابت

عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد

$
0
0

عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد 
هم آه شب آورد هم اشک سحر آورد 

آنقدر کریمی که گدا از سر کویت 
از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد 

شرمنده اگر دیده ی پر اشک ندارم 
نوکر به عزای تو همین مختصر آورد 

غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد 
صبر تو دگر حوصله ی صبر سر آورد 

گیسوی سپیدت خبر از داغ جگر داد 
غم هرچه که آورد به روی جگر آورد 

سر بسته بگو پاسخ این پرسش ما را 
تا خانه چرا مادر خود را پسر آورد؟ 

دستی به روی جام غرورت ترک انداخت 
آن دست که پشت در خانه شرر آورد 

سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت 
از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد 

در لحظه تشییع تو از کینه، سپاهی 
با تیر و کمان پیرزنِ فتنه گر آورد 

\"یافاطمه\" می گفت حسین بن علی با 
هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد 

 

مرضیه نعیمی


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین

$
0
0

تقدیم به مظلوم ترین آقا... 
تقدیم به اربابم حسین ابن علی(ع)... 
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین 
ای دل بریده از همه ی رنگ ها حسین 

بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی 
ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین 

سَمتِ تو از تمامی مردم فراری ام 
ای با غریب های جهان آشنا حسین 

ای بی کفن رها شده ی دشتِ کربلا 
ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین 

در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سالها 
کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین 

امیدِ عابدان شده بعد از نماز حج 
امیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین 

آری برای یاری او استخاره ها 
کردند مومنان و نماندند با حسین 

معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریش 
تنها نبود این همه اربابِ ما حسین 

ننگا به ما که بی ادبانه برایمان 
گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین 

من از حسینِ مُختَصِ هیئت گریختم 
از این حسین راهِ زیادیست تا حسین 

او را اگر که زنده شود باز می کُشند 
یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین! 

ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان 
ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان... 


محسن کاویانی 

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

ﺍﻓﺘﺎﺑﯽ ﻧﻮﺭ ﺍﻓﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ

$
0
0
ﺍﻓﺘﺎﺑﯽ ﻧﻮﺭ ﺍﻓﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﻭﺯ ﺗﺠﻠﯽ ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﺍﺳﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﭼﺸﻤﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﻧﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﯽ
ﺑﻮﺩ ﺟﺎﺭﯼ ﻋﻄﺮ ﺻﺪ ﻫﺎ ﺭﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﺍﻥ ﻭﺍﺩﯼ ﮔﻞ ﺍﻓﺸﺎﻧﯽ ﮔﺮﻓﺖ
ﺳﺒﺰ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻧﻐﻤﻪ ﯼ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﻭﻗﺖ ﻗﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﯾﮏ ﻋﺮﺵ ﺍﺯ ﺣﻮﺭ ﻭ ﭘﺮﯼ
ﭘﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻣﺪ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﻋﻄﺶ
ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺑﻼ‌ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﺑﺎ ﮔﻠﻮﯼ ﺳﺮﺥ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺩﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﭼﺸﻢ ﺗﻨﮓ ﻋﻘﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻋﺸﻖ
ﺍﻟﺘﻘﺎﯼ ﺷﺎﻫﺪ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﺟﺒﺮﯾﻞ ﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﻬﺖ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﺭﻭﺡ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ .ﻋﯿﺴﯽ .ﻫﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ

حمید کریمی

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

پرسد ز من دلم که چرا گشته تر ورق

$
0
0

#بسم_الله_الرحمن_الرحیم 


یا امیرالمومنین علی سلام الله علیه



پرسد ز من دلم که چرا گشته تر ورق

اشکم چکیده از غم نام تو بر ورق


نام تو را نوشتم و دیدم به چشم دل

کز هیبت حروف تو شد منکسر ورق


گفتم به صفحه ای که مزین به نام توست

طعنه به زر بزن که می ارزی به زر، ورق


گفتند اهل دوزخم و نذر کرده ام

گردم سگ سرای تو برگشت اگر ورق


یا مرتضی نوشتم و اصلا بعید نیست

جان مرا به هاویه باشد سپر ورق


هر صبح از مربع نام تو شمس ریخت

شد منظر سپهر نظر هر سحر ورق


عالم فدای ساحت تحریر "یا علی"

ای جان شرار گیر نگیرد شرر ورق


عارف به سادگی مگذر از کنار ما

گنجینه ای ز راز نوشتیم در ورق


عاشق رکوع کن که کتاب خدا شوی

تا می شود برای قلم از کمر ورق



جعفر ابوالفتحی



پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

بنویس زان روایت سر تا به پا عرق

$
0
0

یا امیرالمومنین یا علی سلام الله علیک




بنویس زان روایت سر تا به پا عرق

دل رفت سوی نِی جَف و برگشت با عرق


غافل از اینکه موقع دیدار روی او

می ریخت از تن همه ی انبیا عرق


انگشت خشک کام قلم خشک صفحه تر

تحریر حیدر است و به وجه هجا عرق


گفتم دوباره می شکنم قبح راز را

بیرون ز پرده کرد حیای مرا عرق


هرکس مرا چو دید زیارت قبول گفت

رازی نمانده که نکند برملا عرق


گفتم برای ذبح من آسوده تیغ گیر

خون هست تا به پای تو ریزم چرا عرق


ذبحم نما ببین که مدام است خجلتم

جاری شود ز روی من سر جدا عرق


ما خیس شرم آمده و خیس می رویم

کو آن کسی که گفت ندارد بقا عرق


برخیز و تاج حکم به سر کن که جای اشک

ریزیم در تلاطم روز جزا عرق



جعفر ابوالفتحی


پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

انقَدر بر من اضطراب نده

$
0
0
یا علی اصغر سلام الله علیه

انقَدر بر من اضطراب نده
من صدایت زدم جواب نده...

انقدَر این من پر از غم را
با رگ پاره ات عذاب نده

دهمت به رباب یا که به خاک
تو به من حق انتخاب نده

تشنه ی بوسه از لبت هستم
به لبم وعده ی سراب نده

می روی از برم برو اما
رفتنت را فقط شتاب نده

با خودم گفتم ای حسین اصلا
آتشی بر دل کباب نده

درّ نایاب را بیا دیگر
تو به دست کسی مذاب نده

آن علی را به آن رباب بده....
این علی را به این رباب نده

ای رباب اصغر خیالی را
بین این گاهواره تاب نده


جعفر ابوالفتحی




پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

Viewing all 4235 articles
Browse latest View live




Latest Images