Quantcast
Channel: حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
Viewing all 4235 articles
Browse latest View live

با تمام درد ها بانو ترحم میکنی گاه گاهی لحظه ای کم کم تبسم میکنی چشمهای کودکانت غرق ماتم میشود ت

$
0
0

با تمام درد ها بانو ترحم میکنی

گاه گاهی لحظه ای کم کم تبسم میکنی

چشمهای کودکانت غرق ماتم میشود

تا که در بین قنوتت یاد مردم میکنی

روزهای آخری کمتر به زینب میرسی

کم نوازش میکنی کمتر تکلم میکنی

لاله ی پیراهنت هی ابیاری میشود

روزهای آخری تا پخت گندم میکنی

در میان روز بر پیغمبرت سر میزنی

وقت برگشتن تو گاهی خانه را گم میکنی

انقدر خونریزی بال و پرت گسترده است

بین معراج شبانه هی تیمم میکنی

مرتضی خوشحال میگردد و خندان میشود

تا که بین خانه اش بانو تلاطم میکنی

در میان بسترت وقتی که میخوابی چرا

ان شهادتگاه محسن را تجسم میکنی

ای پرستوی مدینه حرف رفتن را نزن

از چه رو شعر پریدن را ترنم میکنی

 

علی حسنی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-احراق باب روضه آن‌جاست که سرتاسرِ در آتش بود رویِ در، نقشِ گل پرپرِ در آتش بود باور

$
0
0

حضرت زهرا(س)-احراق باب

 

روضه آن‌جاست که سرتاسرِ در آتش بود

رویِ در، نقشِ گل پرپرِ در آتش بود

باورِ دستِ به هم بسته‌ی ساقی سخت است

سخت تر دیدن آن ساغرِ در آتش بود

پاره‌ی جان نبی بود، چه می‌دید خلیل؟

شعله، دور و برِ پیغمبر در آتش بود

پدری با کفنی تازه ـ که گویی می‌سوخت ـ

داغدار غم این دختر در آتش بود

پیش زهراـ به خداـ بردن حیدر داغش

بدتر از داغیِ میخ درِ در آتش بود

غم پرپر شدن غنچه‌ی زیبای علی

غصه‌ی لاله‌ی ناباور در آتش بود

فاطمه، جانِ علی بود، علی هم می‌سوخت

ناله‌ی فاطمه‌ از حیدر در آتش بود

گفت: ای فضه بیا ! ... عالمی آمد به فغان

چه غمی در نفس آخر در آتش بود

پر زدی دورِ علی عمری و دیگر چه نیاز

آه! پروانه‌! به بال و پر در آتش بود

آنچه خواندم من و مثل پسرت پیرم کرد

به خدا منظره‌ی مادر در آتش بود

 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-زیارت رسول الله(ص) زیارت آمده این بار سروی كه خرامان نیست غریبه نیست بابا دخترت زهرا

$
0
0

حضرت زهرا(س)-زیارت رسول الله(ص)

 

زیارت آمده این بار سروی كه خرامان نیست

غریبه نیست بابا دخترت زهراست مهمان نیست

گرفته ابرِ ظلمت روشنایِ آسمانت را

ببین كه زهرۀ زهرای تو دیگر فروزان نیست

به لطفِ بچه ها می آیم اینجا ورنه ای بابا

برایم راه رفتن بی عصا سخت است آسان نیست

سلامِ شوهرم اینجا جوابِ دیگری دارد

چنان هستند با حیدر كه انگاری مسلمان نیست

"مرا عهدیست با جانان كه تا جان در بدن دارم"

به پایِ شوهرِ مظلومِ خود باشم، ولی جان نیست

برایِ آنچه حقم بود شاهد خواستند از من

بگو بابا مگر كه حرفِ زهرا حرفِ قرآن نیست

نگاهِ زخم هایم هر نفس خون اشك می ریزد

در این ایام تنها این نگاهِ تار گریان نیست

اگر چه سوختم پشتِ در امّا طاولِ آتش

شرارش در حدِ یك طاولِ خار مغیلان نیست

من از آن روز تنها چیزهایی كه به یادم هست

به جز یك میخِ داغ و سُرخیِ یك دربِ سوزان نیست

كنارِ قبرِ تو بگذار بابا روضه خوان باشم

كه جایِ یك پدر از دست داده كُنجِ ویران نیست

دلش می خواست مویش را ببافد باز امّا گفت

كه مویی برسرم بابا پس از شامِ غریبان نیست


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-شهادت مانند شمع قصه ات از سر تمام شد کوتاه مثل سوره ی کوثر تمام شد سیلی وزید در و

$
0
0

حضرت زهرا(س)-شهادت

 

مانند شمع قصه ات از سر تمام شد

 کوتاه مثل سوره ی کوثر تمام شد

 سیلی وزید در وسط کوچه باد شد

 تا هیجده ورق زد و دفتر تمام شد

 از سوختن نه، در اثر ضربه، شمع من

 در پشت چارچوب همین در تمام شد

 گفتم یکی نبود و چهل مرد آمدند

 قصه نگفته قصه ی مادر تمام شد

 بابا کشید پارچه را روی مادرم

 آهی کشید و گفت که دیگر تمام شد

 پلکی زد و رسید سرِ ظهرِ واقعه

 این بار قصه واقعا از سر تمام شد

 زینب به فکر روز دهم بود بیشتر

 وقتی وداع مادر و دختر تمام شد

 وقتی که "یا بنی" به گوش حرم رسید

 آرام گفت کار برادر تمام شد

 تازه شروع شد غم زینب به کربلا

 آن لحظه که بریدن حنجر تمام شد

 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت والشّمس را با نور بر رویش نوشتند والّیل را با مشکیِ مویش نوشتند ترکیبی

$
0
0

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

والشّمس را با نور بر رویش نوشتند

والّیل را با مشکیِ مویش نوشتند

ترکیبی از توحید و قدر و آیه ی نور

در قوسیِ محراب ابرویش نوشتند

او نسخه ی مخصوصی از خطّ خدا بود

پیغمبران بسیار از رویش نوشتند

دریا، قلم، کاغذ، مرکّب هم کم آمد

وقتی ثواب چند یاهویش نوشتند

تسبیح ها صد بار دورش چرخ خوردند

سجّاده ها از درد زانویش نوشتند

همسایه ها قدرش ندانستند، هرچند

هجده بهار از خُلق، از خویش نوشتند

شلاق های بی اصالت، گُر گرفته

خطّ کبودی روی بازویش نوشتند

عاشق که شد اسم علی را درب و دیوار

با خطّ میخی روی پهلویش نوشتند

در بستر زخمی کبود افتاد از پا

تنها و تنها گریه دارویش نوشتند

روز سیاهی بود، حتّی دشمنان هم

مرگ علی را مرگ بانویش نوشتند

 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت از دست می روی همه دار و ندار من گفتی تمام عمر تو هستی کنار من بی تو

$
0
0

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

از دست می روی همه دار و ندار من

 گفتی تمام عمر تو هستی کنار من

 بی تو شود سیاه دگر روزگار من

 حالا چرا شکسته ای ای ذوالفقار من

 من بی سپاه می شوم ای لشکرم بمان

 خانه خراب می شوم ای همسرم بمان

از حیدرت سه ماه چرا رو گرفته ای ؟

 با گریه های مخفی خود خو گرفته ای

 یک دست بر جراحت پهلو گرفته ای

 یک دست بر کبودی بازو گرفته ای

 صد پاره فاطمه ز غمت شد دل علی

 تو با همین سکوت شدی قاتل علی

ای استخوان شکسته ی حیدر نفس مکش

 شعله کشد ز آه تو، دیگر نفس مکش

 باشد برای زخم تو بهتر، نفس مکش

 رنگین شده ز خون تو بستر، نفس مکش

 از بعد کوچه ها تو سرت خم شده چرا ؟

 زهرای من بگو کمرت خم شده چرا ؟

 

بانو بنفشه پیکر تو می کشد مرا

 جسم نحیف و لاغر تو می کشد مرا

 خون های روی معجر تو می کشد مرا

 این گریه های دختر تو می کشد مرا

 انگار درد بر همه عضوت رسیده است

 زهرا چه می کشی تو که رنگت پریده است

 تو کار می کنی ز تنت لاله می چکد

 از گوشه های پیرهنت لاله می چکد

 از زخم های بر بدنت لاله می چکد

 امشب چگونه از کفنت لاله می چکد ؟

 امشب بگو علی چه کند روبروی تو ؟

 با فضه من چگونه دهم شستشوی تو ؟

 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت ای بُـرده تا بـه اوج، جهـاد و عقیــده را پــرواز داده است پیــام تـو ایـ

$
0
0

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

ای بُـرده تا بـه اوج، جهـاد و عقیــده را

پــرواز داده است پیــام تـو ایــده را

ای عصمت مقّدس حق، حق به جلوه ات

ترسیـم كرده  است صفـات حمیـده را

تـو مهــر رحمتـی كـه ز انــوار عصمتت

روشـن كنـد خـدای، چـراغ سپیـده را

یك جلــوه از تجلّـی نـور تـو در نمـــاز

داده نشـان به خلـق، هـزاران پدیده را

فـانـوس آفتـاب قیــامت ولای تـوست

بـر مـا ببخش آینـه ای زان سپیــده را

فـریـاد خطبـه خـوانی تو ای خطیب نور

بیـــدار كــرده است دل آرمیـــده را

كرببلا، مدینـه وكعبـه نه، هـر چـه هست

مدیون توست دین به عزت رسیـده را

سرلوحۀ نجـات بشـر خـوانـده اند و بس

یك بـانـوی جـوان ز دنیــا بـریـده را

داغ تـو را سپـُرد بـه دوش فلك خـدای

وقتـی كـه آفـریـد سپهــر خمیـده را

تصـویری از حمـاسـه و ایثـار و غم كشید

صُنـع خـدای بـاغ به آتش كشیـده را

فردا چـه محشریست به محشر، چو آورند

بـرروی دست غنچـۀ در خـون طپیده را

هـر شب بـه یـاد گـوشۀ چشـم كبود تو

روشـن كنـم ز اشك شبستـان دیده را

بـر روی دوش مـاست«وفـائی»رسـالتی

تكـرار گـر كنیـم حـدیث شنیـده را

 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-شهادت غربت ز ماجرای پیمبر شروع شد از آن اهانت دم آخر شروع شد در پاسخ دوات و قلم ن

$
0
0

حضرت زهرا(س)-شهادت

 

غربت ز ماجرای پیمبر شروع شد

 از آن اهانت دم آخر شروع شد

 در پاسخ دوات و قلم نانجیب گفت:

 (إنّ الرَّجل لَیَهْجُرُ) و دیگر شروع شد

 وقتی که عمر حضرت خاتم تمام شد

 تازه غریبی من و حیدر شروع شد

 وقتی که بود، حرف عِقاب و ثواب بود

 وقتی که رفت صحبتِ از زر شروع شد

 تا بود، احترام و سلام و جلال بود

 تا رفت آتش و لگد در شروع شد

 تا سایۀ رسول به سر بود، خنده بود

 او رفت و دوره ی نگه تر شروع شد

 دیگر یهود زیر سقیفه ظهور کرد

 قصه برای کینه ی خیبر شروع شد

 ابلیس در لباس مسلمان حلول کرد

 تهمت زدن به نفس پیمبر شروع شد

***


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-کوچه بنی هاشم بی تب و تابِ خسته حالی بود سخت گیرِ شكسته بالی بود چادرش بینِ كوچه ها

$
0
0

حضرت زهرا(س)-کوچه بنی هاشم

 

بی تب و تابِ خسته حالی بود

سخت گیرِ شكسته بالی بود

چادرش بینِ كوچه ها پا خور شد

بسكه از غم، قَدش هلالی بود

مسجد و منبرِ رسولُ الله

جایِ بابا چقدر خالی بود

از دل آهی كشید با گریه

خطبه هایش همه سؤالی بود

نفسش بارِ لختۀ خون داشت

سوزِ آهش در آن حوالی بود

خطبه اش جاودانه بر می گشت

با قَباله به خانه بر می گشت

آه ظلمِ سقیفه بی حدّ شد

راه كوچه به آینه سدّ شد

همۀ نور و چنگِ تاریكی

اتفاقی كه بابِ خواهر شد

ضربِ دستِ چپش زبان زد بود

زدنِ سیلی اش زبان زد شد

هر قَدَر روی پا پریدم باز

دستِ سنگینش از سرم ردّ شد

بعد از آن راهِ خانه تا مسجد

طول یك خطِ سُرخِ ممتد شد

آنقدر به غرورِ من بر خورد

حسنش كاش از غمش می مُرد

چه بگویم كه زار و مضطر گشت

قد كمان بود و قد كمان تر گشت

در مسیرِ عبورِ عابرها

ریخت نیلوفری كه پرپر گشت

"فَرَفَسَها بِرِجله"، ای وای

آنقدر دور خویش مادر گشت

پاره های قَباله اش را ریخت

آنكه تندیسِ بغضِ حیدر گشت

هر قدم چشمِ او سیاهی رفت

وسطِ كوچه موقعِ برگشت

زخم هایش دوباره سر وا كرد

مرگِ خود از خدا تمنا كرد

 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

غلام رضا سازگار-حضرت زهرا سلام الله علیها-نوحه گل بی خار کجا، در و دیوار کجا صورت حور کجا، شعله نا

$
0
0
غلام رضا سازگار-حضرت زهرا سلام الله علیها-نوحه

گل بی خار کجا، در و دیوار کجا
صورت حور کجا، شعله نار کجا
ای بنی فاطمه ترسم نشود باورتان
بر در خانه شده نقش زمین مادرتان
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
بیشه پر ولوله بود، شیر در سلسله بود
در خانه که شکست، فاطمه حامله بود
داغ یک کودک شش ماهه نصیب همه شد
قتل یک سوم سادات بنی فاطمه شد
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
مادر از پای نشست، کودکش رفت ز دست
میوه چون نارس بود، ناگهان شاخه شکست
طایر سوخته در بین قفس می افتاد
او نفس می زد و مولا ز نفس می افتاد
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا 
فاطمه یار نداشت، یک طرفدار نداشت
کاش در سینه دگر، زخم مسمار نداشت
بدن خسته کجا، ضربه ی پیوسته کجا
بوسه ی میخ در و سینه ی بشکسته کجا
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
کودکان لرزیدند، حال مادر دیدند
همه از اشک ز رخ دانه بر می چیدند
حامی مادر مظلومه فقط کودک بود
خواست گردد سپر اما قد او کوچک بود
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
چه بر آن ماه رسید، به فلک آه رسید
یا علی زود بیا، قنفذ از راه رسید
از چه باید شرر از خانه ی مولا خیزد
چند نامرد سر یک زن تنها ریزد
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
این صدای حسن است، لرزه اش بر بدن است
جگرش پاره شده به لبش این سخن است
ای خزان زود گل پر پر ما را کشتی
ای مغیره تو چرا مادر ما را کشتی
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

محمد سعید میرزایی-حضرت زهرا سلام الله علیها-مرثیه در آتشم کشیده سکوت تو فاطمه تا کیست محرمِ ملکوت

$
0
0
محمد سعید میرزایی-حضرت زهرا سلام الله علیها-مرثیه
در آتشم کشیده سکوت تو فاطمه

تا کیست محرمِ ملکوت تو فاطمه؟

آرامش دقایق تنهایی علی است

در سایۀ دو دست قنوت تو فاطمه

تو ذکر «یا علی» است تپش‌های قلب تو

عادت نکرده‌ام به سکوت تو فاطمه

قربان سفرۀ تو که با عطر هل اتی

می‌آورد ملائکه قوت تو فاطمه

در حیرتم که چادر خاکی برای چیست؟

با این جلالت و جبروت تو فاطمه

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

غلام رضا سازگار-حضرت زهرا سلام الله علیها-مرثیه ای همه شب به گوش تو، گریه بی صدای من مانده به سین

$
0
0
غلام رضا سازگار-حضرت زهرا سلام الله علیها-مرثیه

ای همه شب به گوش تو، گریه بی صدای من 
مانده به سینه با نفس، ذکر خدا خدای من 
اشک تو ریزد از بصر، بغض تو مانده در گلو 
کشته مرا سکوت تو، گریه کن از برای من 
هر نفسی که می کشم، آه تو خیزد از دلم 
گشته علی علی علی زمزمه دعای من 
عقده به سینه دارم و منع ز گریه می شوم 
حبس شده است در گلو گریه های های من 
کوه فراق و قدّ خم، موی سفید و عمر کم 
عمْر برو که بعد از این مرگ بود دوای من 
گریه دگر نمی کند باز ز کار من گره 
غیر اجل دگر کسی نیست گره گشای من 
ای به فدات هست من گو شکند دو دست من 
یک سر موی تو اگر کم شود از تو وای من 
من به کفم گرفته جان می دوم از قفای تو 
زینب چارساله ات می دود از قفای من 
من به تو اشک داده ام من به تو سوز داده ام 
"میثم" از آن فشانده ای خون جگر به پای من

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

اشعار فاطمیه - محمد رسولی چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به ف

$
0
0

چه غصه ها که نخوردی برای همسایه
هنوز هم که تو داری هوای همسایه

کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت
بزرگ هست عزیزم خدای همسایه

تو ناله کردی و همسایه را دعا کردی
ز گریه ی تو در آمد صدای همسایه

دعای توست که مرگت سریعتر برسد
همین شده است دقیقاً دعای همسایه

کمر به قتل تو بستند، باز هم بانو
به فکر نان شبی و غذای همسایه؟!

به زخم دست تو پاشید آن نمک را که
گرفته بود ز دستت گدای همسایه

به خانه ریخته اند و گمان نمی کردم
به خانه وا شود اینگونه پای همسایه

نخواستیم جواب سلام ها را، کاش
سلاممان ندهد با کنایه همسایه

چه غربتی است که همسایه بی خبر باشد
ز داغ مرگ عزیز و عزای همسایه

قسم به سرخی خونهای چادرت دیگر
برام رنگ ندارد حنای همسایه
***محمد رسولی***


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

اشعار فاطمیه - اشعار شام غریبان حضرت زهرا (س) - ذاکری چه کرد و آه چه بد کرد دست من با من تو را سـپ

$
0
0

چه کرد و آه چه بد کرد دست من با من
تو را سـپـرد بـه آغـوش خاک امـا من...

...هـنوز هم که هنوز است توی این فکرم
تویی که در دل این خاک خفته ای یا من؟

تـو را زدند، خـودم این شکنجه را دیـدم
و سوختم، چـه کشیدم از آن تمـاشـا مـن

اگر چـه رفـته ای امـا میان مـا بـانـو
بدان که فـاصله ای نیست،مثل من تا من

تـو تـوی خاک وَ این دستهای من خاکی
کــه بود آنکه به خاکت سپرد؟ آیـا من...؟

دلـم گرفت، کلامی بگو، وَ راحت باش
کسی کـنار مـزار تـو نیست، تـنها مـن...
***علی اصغر ذاکری***


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-شهادت قصه‌ی عشق آخری دارد عاشقی روی دیگری دارد گاه آن روی عشق پنهان است گاه راه از

$
0
0

حضرت زهرا(س)-شهادت

 

قصه‌ی عشق آخری دارد

عاشقی روی دیگری دارد

گاه آن روی عشق پنهان است

گاه راه از میان توفان است

گاه فرمان دهد زمین بخوری

سیلی از دست بدترین بخوری

سر هجده بهار پیر شوی

بین دیوار و در اسیر شوی

یا که در شعله‌‌‌ی پریشانی

مثل پروانه پر بسوزانی

عشق گاهی سر جنون دارد

داستانی به رنگ خون دارد

ریشۀ عشق اگر چه افلاکی ست

گاه در بند چادری خاکی ست

عشق بازوی با ورم دارد

عشق بانوی بی حرم دارد

گاه چشم تر از تو می‌خواهد

زخمِ میخ در از تو می‌خواهد

گاه شیرین ترین محدّثه‌ای

گاه زخمیِ سختِ حادثه‌ای

گر چه پاک است قلب مرضیه‌ات

سوزد از دود باز هم ریه‌ات

هم قرار است کوثرش باشی

هم فداییِ حیدرش باشی

عشق گر چه هزار غم دارد

ماه پهلو گرفته کم دارد

دوست دارد که بی‌قرار شوی

روی دل رحم ذوالفقار شوی

پیش محبوب دست و پا بزنی

جای او فضه را صدا بزنی

قدر باشی و قدر نشناسان

بگذرند از کنار تو آسان

باید این جا جوان بمیری گاه

روی از محرمت بگیری گاه

می‌کشاند به کوچه راهت را

می‌کشد در خسوف ماهت را

گاه دستی کبود می‌خواهد

یاس با بوی دود می‌خواهد

بازی عشق سرشکستن داشت

پای جانان به جان نشستن داشت

گاه فرمان دهد که پرپر شو

جان حیدر! فدای حیدر شو

آه زهرا ! بگو علی چه کند؟

مرد جنگ است او، ولی چه کند؟


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-مناجات فاطمیه جاری شده این اشک به تکرار غم تو عمری ست دل ماست گرفتار غم تو از فاطمی

$
0
0

حضرت زهرا(س)-مناجات فاطمیه

 

جاری شده این اشک به تکرار غم تو

عمری ست دل ماست گرفتار غم تو

از فاطمیه مانده به جا هر چه که داریم

یعنی همه هستیم بدهکار غم تو

شد هر تپشش ذکر «علیًّ ولی الله»

قلبی که شده محرم اسرار غم تو

از موهبت توست که زنده‌ ست دل ما

با زمزم اشکی که بود کار غم تو

چشم تر ما چشمه ای از کوثر و در دل

چون خیمه ای افراشته همواره غم تو

جا مانده دلم در وسط کوچۀ اشکت

آتش زده ما را در و دیوار غم تو

ده قرن گذشته‌ست، هنوز ای گل پرپر!

مانده به روی دوش جهان بار غم تو

 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-شهادت اول برای مادرمان گریه می کنیم بر آن همیشه بهترمان گریه می کنیم با این دو زمزم

$
0
0

حضرت زهرا(س)-شهادت

 

اول برای مادرمان گریه می کنیم

بر آن همیشه بهترمان گریه می کنیم

با این دو زمزمی که خداوند داده است

بر آیه های کوثرمان گریه می کنیم

بر روی بال های سپید ملائکه

بر آن کبود پیکرمان گریه می کنیم

کنجی نشسته ایم و کنار پیمبران

بر دختر پیمبرمان گریه می کنیم

بر لاله های بستر او خیره می شویم

بر آن چه آمده سرمان گریه می کنیم

دیر آمدیم و حادثه او را ز ما گرفت

حالا کنار باورمان گریه می کنیم

قبل از حساب، صبح قیامت که می شود

اول برای مادرمان گریه می کنیم

علی اکبر لطیفیان


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-تشییع در خلسه سکوت پر از درد کوچه ها بانوی خانه ام چه غریبانه می روی داغت بسی گرا

$
0
0

حضرت زهرا(س)-تشییع

 

در خلسه سکوت پر از درد کوچه ها

 بانوی خانه ام چه غریبانه می روی

 داغت بسی گران و خودت چون پری ز کاه

 خیلی سبک به دست و سر شانه می روی

بانوی کم توقع نه سال زندگی

 داری چقدر ساده از این خانه می روی

 مانند روز آمدنت بی سر و صدا

 بی هیچ زرق و برق تو-حنانه- می روی

نیمی ز نخل های مدینه از آن ماست

 اما شما چقدر غریبانه می روی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت علی پناه همه خلق و تو پناه علی میان کوچه تویی یک تنه سپاه علی علی کنا

$
0
0

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

علی پناه همه خلق و تو پناه علی

 میان کوچه تویی یک تنه سپاه علی

 علی کنار تو قد راست می کند یعنی

 وجود حضرت تان بوده تکیه گاه علی

 حکایت تو و حیدر، حکایت عشق است

 علی برای تو خورشید شد، تو ماه علی

 همین یکی دو سه روزه نبوده قصۀ عشق

 به سمت فاطمه بود از ازل نگاه علی

 اگر چه راه هدایت، صراط صدق علی ست

 همیشه سمت تو بوده مسیر و راه علی

 میان شعله و آتش به فکر حیدر بود

 نگفت: آهِ دل من، که گفت: آهِ علی...

 چراغ خانه ی حیدر! بیا و رحمی کن

 به ناله های علی، به شب سیاه علی

 علی کنار تو جان می دهد، نه در کوفه

 نجف که نیست، مدینه است بارگاه علی

 

 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حضرت زهرا(س)-شهادت ای دل حدیث مقتل دیوار و در بخوان شرح عزای دخترِ خیرالبشر بخوان در تو هزار کرب

$
0
0

حضرت زهرا(س)-شهادت

 

ای دل حدیث مقتل دیوار و در بخوان

شرح عزای دخترِ خیرالبشر بخوان

در تو هزار کرب و بلا مختصر شده است

گودال قتلگاه تو دیوار و در شده است

دیگر برای یاری گل هیچ کس نبود

هنگام اشک و زاری گل هیچ کس نبود

دیدند می‌چکد به روی خاک، هر قدم

آهسته خون جاری گل، هیچ کس نبود

شلاق باد آمد و جز شعله‌های خار

در خانۀ بهاریِ گل هیچ کس نبود

پاییز بود و محض تسلای غنچه‌ها

در بزم سوگواری گل هیچ کس نبود

با غنچه‌ای که پیشتر از خود وداع کرد

داروی زخم کاریِ گل، هیچ کس نبود

 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com
Viewing all 4235 articles
Browse latest View live


Latest Images