Quantcast
Channel: حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
Viewing all articles
Browse latest Browse all 4235

نروزها خدا به زمین خیره مانده بود مبهوت کار این همه آدم که آفرید هِی با خودش تمام زمین را مرور کر

$
0
0

نروزها خدا به زمین خیره مانده بود

مبهوت کار این همه آدم که آفرید 

هِی با خودش تمام زمین را مرور کرد 

هِی دور نقشه های قدیمی ش خط  کشید 

 

هی روی نقشه های قدیمی ش فکر کرد 

روی قضیّه ی هدف خلقت بشر!

روی نمونه های غریبی که آفرید 

رفتارهای مبهم این خیرهای شر !

 

آن روزها خدا به زمین خیره مانده بود

دنیا عجیب بود و زمین لحظه لحظه شب

دنیا پر از تعصّب بی منطقی عجیب

پر بود از صدای رجز خوانی عرب -

 

می سوخت با دو دست خودش هرچه هست را

می گفت –مست- : «باغ و گلستانم آرزوست» 

این قصّه را که دید خدا، بغض کرد و گفت: 

« از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست»

 

آنقدر بغض توی دلش بود، حد نداشت 

افتاد یاد قصه ی ابلیس و نقشه هاش 

غمگین نشسته بود خدا توی خانه اش

آهسته گفت زیر لبش:«کاش، کاش، کاش» 

 □ 

یعنی خدای قصّه کم آورده بود؟! نه 

انگار فکر معجزه ای بود - ناگهان - 

می خواست بی مقدمه شقّ القمر کند 

امّا دلش شکست و تو نازل شدی از آن 

  

نازل شدی و آیه ترین اتّفاق را 

توی کتاب روشن دنیا رقم زدی 

ابلیس، مست کار خودش بود، یک تنه 

تدبیر چند ساله ی او را به هم زدی 

 □ 

در چشمهات بغض خدا لانه کرده بود 

آرام می چکید غمت پای نخل ها 

آنروزها خدا به زمین خیره مانده بود 

لبخند بود روی لبش، گفت: «لافتی ... »


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

Viewing all articles
Browse latest Browse all 4235

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>