عاشقم از تبار سلمانم
زیر دین محبتت باشم
آمدم تا تمامی عمرم
دست بر سینه خدمتت باشم
**
جان من از ارادتت لبریز
محو تو غرق نور خواهم شد
امرکن روی چشم یا مولا!
وارد در تنور خواهم شد
**
پای دَرست ملائکه حاضر
نَفَس تو زُراره می سازد
یا هزاران هُشام را چشمت
می کند تا اشاره، می سازد
**
درس امروز می شود تعطیل
مرثیه خوان رسید گریه بکن
مجلس روضه مجلس درس است
ابن عفّان رسید گریه بکن *
**
شانه هایت به لرزه می افتند
وسط گریه می روی از حال
وسط روضه ی لب تشنه
وسط روضه ی سر و گودال
**
جدّ تو شد غریب و غرقه ی زخم
بین گودال دست و پا می زد
هیچ کس یاری اش نکرد او هم
مادر خویش را صدا می زد
**
وسط روضه های مرثیه خوان
صحن چشمت شبیه دریا شد
ضجه هایت بلند شد تا که
شمر از روی سینه اش پا شد
**
راستی چند روز قبل از این
خانه ات را چرا شراره زدند
دل تو غرق زخم بود ولی
روی زخمت نمک دوباره زدند
**
چه شد آن شب که حرمت تو شکست
بی عمامه چرا تو را بردند
پا برهنه، شبانه، بین نماز
بی خداها کجا تو را بردند؟
**
مو پریشان شدی در آن کوچه
گرد و خاکی شده است پیرهنت
چه بگویم که خاک بر دهنم
بین کوچه کشیده شد بدنت
**
درد پهلو برید امان تو را
تا در آن کوچه ها تو را بردند
صفحه ی روضه ها عقب برگشت
مادرت را چقدر آزردند...
محسن حنیفی
*زید ابن شحام نقل می کند : با جمعی از اهل کوفه خدمت امام صادق علیه السلام بودیم که جعفر بن عفّان بر او وارد شد امام او را احترام کرد و کنار خود نشاند سپس فرمود: ای جعفر به من رسیده است که درباره ی حسین علیه السلام شعر می گویی، عرض کرد: آری فدایت شوم؛ برای او سرودم و او و کسانی که با او بودند. گریستند تا اشک بر روی محاسنش جاری شد سپس فرمود: به خدا فرشتگان مقرب خدا در اینجا حاضر شدند و گفتار تو را درباره ی حسین شنیدند و مثل ما بلکه بیشتر از ما گریستند...
منبع : http://harame-shah.rozblog.com