جز نامِ تو بر این دلِ بیمار نیامد
جز اشکِ تو بر گونه ی تب دار نیامد
جز خادمیِ صحن و سرای تو به واللّه
در بختِ غلامانِ تو ، انگار ، نیامد
آنقدر خریدارِ جمالِ تو زیاد است
یوسف ز خجالت ، سرِ بازار نیامد
بعد از تو برای دلِ درمانده ی زینب
غیر از غمِ دوریِ تو غمخوار نیامد
ارباب ، کنارِ بدنت گفت: «برادر ،
با رفتنِ تو ، بهرِ حسین یار نیامد»
فریاد کشید و به همه گفت رقیه:
«آمد پدرم... قافله سالار نیامد»
ای وای از آن لحظه که میگفت سکینه:
«ای اهلِ حرم میر و علمدار نیامد»
پوریا باقری 94/7/30
منبع : بانک اشعار مذهبی حرم شاه -هر روز ، به روز می شود