Quantcast
Channel: حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
Viewing all articles
Browse latest Browse all 4235

در چشم هایم تا که می شد جلوه گر طفلم با من سخن می گفت هرشب تا سحر طفلم بسکه برایش از کمالات علی گفتم خ

$
0
0

در چشم هایم تا که می شد جلوه گر طفلم
با من سخن می گفت هرشب تا سحر طفلم

بسکه برایش از کمالات علی گفتم
خوشحال بودم می شود مثل پدر طفلم

خیلی دلم می خواست قنداقش کنم، اما
از من جدا افتاد با خونِ جگر طفلم

زیر فشار در صدای محسنم آمد
با من همان جا بود که زد بال و پر طفلم

در باز شد با یک لگد، روی پرم افتاد
من باخبر بودم ولیکن بی خبر... طفلم

من تازه دستم را سپر کردم زمین خوردم
دیگر چه آمد بر سرِ این بی سپر طفلم

از چارچوبِ در نشد که فاصله گیرم
می سوختم پشت در اما بیشتر طفلم

اذن شهادت را خدا اول به محسن داد
میخ در از سینه که رد شد خورد بر طفلم

رضاباقریان

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


بانک اشعار مذهبی حرم شاه -هر روز ، به روز می شود

Viewing all articles
Browse latest Browse all 4235

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>