Quantcast
Channel: حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
Viewing all 4235 articles
Browse latest View live

Article 1

$
0
0

پرده ی اول
***********

امشب از طبع شاعرانه ی من
باز هم چهار پاره می جوشد
قلمم باز غیرتی شده و
خون دفتر دوباره میجوشد

به گمانم که سر رسید عزاست
عطر غم بر مشام می آید
واژه ها هم مودب اند اینجا
شعر با احترام می آید

حرف دارم برای تک تک تان
حرفی از اوج مرثیه به خصوص
ولی اول بیا سری بزنیم
به حریم قشنگ شمس شموس

چقدر صحن های تو در تو
چقدر حجره و رواق اینجاست
همه جا غرق بارش نور است
چقدر خوشه چلچراغ اینجاست

کار خورشید میکند اینجا
گنبدی که شد از طلا زرین
عهده دار غبار روبی شد
از دو گلدسته جبرییل امین

هفته ای هفت مرتبه زائر
خواهد آمد برای پابوسی
ظهر از سوی بست پایین و
نیمه شب از ورودی طوسی

طعم انگور دارد این بقعه
از دو صد باغ سرتر است آری
بوسه بر این ضریح عطرآگین
روز و شب مستی اور است آری

باز مثل همیشه بند آمد
با تماشای این ضریح، زبان
در طواف حرم به چششم خورد
طرح نقش و نگار فرشچیان

بر فراز مناره ها بالاست
با طلوعی اگر اذان غمش
دم مغرب دوباره غوغاییست
در نماز جماعت حرمش

این حرم سفره خانه ای دارد
شربتش میکند تو را سرمست
دست خالی که بر نمیگردی
رو بزن، هرچه که بخواهی هست

به  چه مهمان سرای رنگینی
در صف انتظار  پیر و جوان
میبرد هوش از سرت بوی
قرمه سبزی و قیمه بادمجان

سنگ فرش حرم شهادت داد
میرسد تا فرشته از هر سو
ذره ای گرد و خاک اگر باشد
با مژه میزند فقط جارو

نه یکی نه دوتا بیا و ببین
صحن در صحن شد شفا آباد
قدس و رضوان و جامع رضوی
کوثر و انقلاب و گوهرشاد

تا حوالی گنبدش بروی
می نشیند به شانه ات پرها
نیمه شب ها به گوش می آید
بق بقو بق بقوی کفترها

از بزرگان شهر دیدم که
طالب کفش داری اش شده است
به تنش کرده جامه ی خدمت
خادم افتخاری اش شده است

خودمانیم بارگاه کسی
این چنین جلوتی ندیده به خود
حاضرم باز هم قسم بخورم
این حرم خلوتی ندیده به خود

*********
پرده ی دوم


بگذرم حال هشتم شوال
آمد از راه و باز غم دارم
در مراثی ما چه سری هست؟
من به دنبال کشف اسرارم

با خودت فکرکن کمی حالا
بده پاسخ به این سوال عجیب
که چرا هرکه آمد اینجا گفت
السلام علیک امام غریب

به گمانم غریب آقایی ست
که ندارد برای خود حرمی
یا که حتی کنار تربت او
نگذارند لا اقل علمی

حرمی را سراغ دارم که
قبله گاه تمام افلاک است
ولی این را فقط بگویم که
چشم تا کار میکند خاک است

به گمانم که این بهشت خدا
محرم کوچه های باریک است
نه چراغی نه شمع و فانوسی
مثل شبهای تار تاریک است

تا که قدری مشایعت بکند
در حرم دست مهربانی نیست
پشت دیوار مینشینی و
بر سرت هیچ سایبانی نیست

من نه تنها شنیده ام دیدم
به همه زایران خبر بدهید
غربت این است در کنار بقیع
حق ندارید ناله سر بدهید

جای عطر گلاب قمصر و عود
بوی انواع کینه می آید
نگرانم از این جهت آخر
چه به روز مدینه می آید

نه بساطی برای لطمه زنی
نه دوخط روضه در شب آخر
نه وداعی به رسم سینه زنان
نه دو رکعت نماز بالا سر

چه کنم سوت و کور مانده بقیع
بی سبب نیست سینه غم بار است
به گمانم ز رونق افتاده
آه ...چشم انتظار زوار است

****************
پرده ی سوم


گرچه خود داغ دار این دردم
ولی از روضه ام غرض این نیست
بار دیگر بیا تامل کن
از نگاه تو بدتر از این چیست ؟

غیراز این است غصه ی من و تو
غصه ی طفل بی پلاکی هست؟
هرچه باشد بقیع پابرجاست
لااقل چهارقبر خاکی هست

ولی از روزهای دور و دراز
سهم دریای دل تلاطم شد
باز هم زخم کهنه سر وا کرد
از چه رو قبر مادرم گم شد !!؟؟

می برم کوچه ی بنی هاشم
با دو خط شعر مرثیه همه را
ذوالفقار علی قلم بزند
قصه ی نبش قبر فاطمه را

 

علیرضا خاکساری


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

Article 0

$
0
0

باید ز کرامتت عیان بنویسند
این جمله بروی آسمان بنویسند
آقا حرمی برایتان می سازیم
در بین عجایب جهان بنویسند!
..............
محمد قاسم رحيمي


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

Article 4

$
0
0

امام زمان(عج)-مناجات

 

کهنه شده سجده طولانیم

معتکف خیمه ی حیرانیم

گرم نشد آب از این سجده ها

سرد نشد آتش پنهانیم

این گره ی کور به دستان خاک

باز نشد از نخ پیشانیم

کوه نبودم که بپاشم ز هم

نخل نبودم که بسوزانیم

جای قدمهات پر از چشمه است

این منم و چشم بیابانیم

کاش که ابری بشود پیکرم

کاش بگویند که بارانیم

 

 

حميد اميني


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

پروردگار از نفست روح آفرید از سبزی تو جنگل انبوه آفرید از پینه های شانه تو کوه آفرید طوفان خاک پای

$
0
0

يا علي (ع)

 

پروردگار از نفست روح آفرید

از سبزی تو جنگل انبوه آفرید

از پینه های شانه تو کوه آفرید

طوفان خاک پای تو را نوح آفرید

تو بی نظیری و همه ی راز خلقتی

زیباترین تصور اعجاز خلقتی

نور شما همین که زند یک قدم به چشم

طوفان کند تلاطم هر موج نم به چشم

تنها حریم توست که آید حرم به چشم

مقصود کعبه نیست ولی باز هم به چشم

گرم طواف خانه حق می شوم ولی

بر گرد کعبه روی لبم هست یا علی

خورشید آب می شود از یک نگاه تو

اصلا طلوع می کند او از پگاه تو

کور است چشمش از افق بارگاه تو

تا یک نظر نگاه کند روی ماه تو

شبها و روزها که تلاقی ممتدند

با ضربه های پلک تو در رفت و آمدند

تصویر ناب خالق یکتا ضمیر توست

هر شیر پاک خورده در عالم اسیر توست

آری مسیر لایتناهی مسیر توست

اوج غرور من شب عید غدیر توست

عین خدا تویی و خدا عین تو علی

این دل گره به وصله ی نعلین تو علی

با تو عیار عشق کمی می خورد محک

هرچند دور خانه ی حق می زند فلک

کعبه کنار سفره تو می خورد نمک

اصلا به شوق دیدن تو خورده آن ترک

قبل از نبی و غار حرا و شب نزول

قرآن تو خواندی و به لبت بوسه زد رسول

 

محسن جعفر زادگان


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

باید از اینجا به سوی کربلا پرواز کرد عشق مجنون را به لیلا در حرم ابراز کرد پر شکسته بودن از جبریل بود

$
0
0

يا حسين (ع)

 

باید از اینجا به سوی کربلا پرواز کرد
عشق مجنون را به لیلا در حرم ابراز کرد


پر شکسته بودن از جبریل بودن بهتر است
فطرست قنداقه را بوسید و پر را باز کرد


خوش بحال زائری که قصد رفتن کرده بود
خوش بحالش اشک را در کوله پس انداز کرد


شوق پیغمبر شدن دارم میان روضه چون
خادمت با استکان چایی اش اعجاز کرد


تا به دست مردم ایران ضریح آماده شد
فاطمه آمد ضریح خوشگلت را ناز کرد


بوی تو آمد تمام دشت را پر کرد و ماند
شیشه ی عطرت میان کربلا سرباز کرد


جعفر ابوالفتحی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

تقدیم به آنکه آمدنش آغاز زندگی است: هرشب به شوق آمدنت مست می‌شوم باریده است از قدح آسمان شراب هرجا

$
0
0


تقدیم به آنکه آمدنش آغاز زندگی است:


هرشب به شوق آمدنت مست می‌شوم
باریده است از قدح آسمان شراب
هرجا قدم گذاشته‌ای، شب گریخته
روییده است جای قدم‌هایت آفتاب...

روشن‌ترین دلیل تپش‌های زندگی
در هیئت جمال خدا دیده‌ام تو را
ای  لذت شنیدن نامت علی‌الدوام
از شاه‌بیت‌های غزل چیده‌ام تو را

هرشب صدای پای تو را گریه می کند
چشمان خیس جاده در انتظار توست
مضمون بکر هر غزل عاشقانه ای
اینجا دل هزار غزل بی قرار توست

من کوچکم برای نوشتن به وصف تو
حتی اگر تمام جهانم زبان شود
ای ناگهان‌تر از همه ی اتفاق‌ها
بگذار شاعرانگی‌ام ناگهان شود

محراب ها نماز تو را گریه می کنند
پیچیده است قبله به سمت نگاه تو
از واژه نامه، واژه ی شب حذف می شود
سر می زند سپیده ی ما از پگاه تو...


حسین سنگری


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

ای کاش که گام بر فلک برداری دست از سر این یقین و شک برداری از عشق علی ای دل من! کعبه شکافت ای کاش تو هم

$
0
0

ای کاش که گام بر فلک برداری
دست از سر این یقین و شک برداری
از عشق علی ای دل من! کعبه شکافت
ای کاش تو هم کمی ترک برداری

 

دادیار حامدی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

آنقدر خسته ام ، قدمم پا نمی دهد گاهی مسیر از من عابر کلافه است وقتی پیاده راهی این جاده می شوم حتی

$
0
0

 

آنقدر خسته ام ، قدمم پا نمی دهد

گاهی مسیر از من عابر کلافه است

وقتی پیاده راهی این جاده می شوم

حتی برای من چمدان هم اضافه است

 

سنگینی سفر به بلندای جاده هاست

 

امّا سفر به سادگی یک اشاره است

کافی است رو به قبله سرت را تکان دهی

بال خیال وا کنی و نیمه های شب

پشت دری که بسته خودت را نشان دهی

 

اصلاً به شرطه ی دم در اعتنا نکن!

 

حس می کنم که پنجره رو به روی من

دارد به عمق خاطره ها باز می شود

بی آنکه شرطه ترس به جانم بیاورد

تاریخ عقده های من آغاز می شود

 

من ، جائیم که زهر دل کوزه را شکست

 

آنجائیم که مادر این چفیه سرخ ها

با شرطه های فتنه گر و ظالم آمده است

با اینکه نقطه نقطه بدن تیرخورده ، باز

تابوت روی دوش بنی هاشم آمده است

 

دارم برای قبر حسن شمع می برم!!

 

این درد از مدینه مرا برد کربلا

از کربلا کنار امامی مرا به شام

پر می کشم به بوی سَم از شام تا بقیع

جایی که دیر می رسم و زهر را امام...

 

از این بلا پناه به سجّاده می برم..

 

اینجا کمی به حال خودم فکر می کنم

جایی که فتنه دست فشرده است در گلوم

راهِ نجات از خفگی شیعه بودن است

رو می کنم به مدرسه باقرالعلوم

 

آب و هوا عوض نکنم دیر می شود!

 

شب مانده است و هرچه که هی سعی می کنم

از لابلای پنجره ها تو نمی روم

هر قدر هم که راه مرا سد کنند ، باز

تا صبح می نشینم و از رو نمی روم

 

حتی شده تمام تنم شمع می شود!!

 

می گریم و به کوچه میایم ، هنوز هم

این کوچه جای آمد و رفت و شتابهاست

تاریخ از زمان علی باز مانده است

ما دست بسته ایم اگر ، از طنابهاست!

 

لعنت به شرطه ای که سبب ساز فتنه شد..

 

اینبار هم به آخر تشییع می رسم

تابوت روی شانه اهل تشیّع است

شاید به یاد مادر بی قبر این امام

این گوشه از بقیع چنین کم توقع است

 

بی گنبد و رواق ، حرم دیدنی تر است...

 

محسن ناصحی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران تر پریشان است احوال من از حالی پریشان تر مزار جانشینیان نبی

$
0
0

گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران تر

پریشان است احوال من از حالی پریشان تر

 

مزار جانشینیان نبی را بی نشان کردند

و می دانند خود را از مسلمانان مسلمان تر

 

گمان ذره ها خاموشی خورشید بود اما

نفهمیدند بیش از پیش می گردی فروزان تر

 

ولی می بینم این بدکارها از کار خود روزی

پشیمانند این دنیا و آن دنیا پشیمان تر

 

دلت آرامگاه پنج جنت آفرین باشد

ندیدم هیچ جا را از بهشت تو گلستان تر

 

تو را قدری نهان است ای زمین خاکی یثرب

ولیکن در وجود خاکیت قدریست پنهان تر

 

رسیده زائری بی جان که جان گیرد ز دیدارت

چه می بیند که برمی گردد از پیش تو بی جان تر

 

تو می باری به حال زائر و زائر به حال تو

تو از دل می شوی ویران تر و دل از تو ویران تر

 

برایت خواب ها دیدیم روزی آستانت را

بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان تر

 

محمد بیابانی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

نه ضریحی ، نه رواقی و نه سقاخانه ای چشم‌ها چیزی نمی‌بینند جز ویرانه ای زائری اینجا نخواهد دید صح

$
0
0

نه ضریحی ، نه رواقی و نه سقاخانه ای

چشم‌ها چیزی نمی‌بینند جز ویرانه ای

 

زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی

کفتری پیدا نخواهد کرد آب و دانه ای

 

بغض ها خالی نخواهد شد مگر با اشک ها

کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه ای

 

چشم‌ها پیمانه‌ی اشکند در این سرزمین

هرکه زائر می‌شود پر می‌کند پیمانه ای

 

روضه خواندن، گریه کردن، فاتحه ممنوع شد

پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه ای

 

روز و شب گرم طواف قبله های خاکی‌اند

با دوچشم کاسه‌ی خون دسته‌ی پروانه ای

 

کافران مامور اجرای امور دین شدند

کعبه باز افتاده در دست بت بیگانه ای

 

غیر ویرانی چه دارد؟ هرکجا افتاده است

سایه‌ی عالم نماها بر سر میخانه ای؟

 

عاقبت یک روز خواهد ساخت روی این قبور

گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانه ای

 

مجتبی خرسندی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل کاشکی می شد بریزی آب بر قبرحسن

$
0
0

کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل

کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل

 

کاشکی می شد بریزی آب بر قبرحسن

کاش اینجا داشت شبها روضه خوانی لااقل

 

کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد

کاش می شد تا سحر اینجا بمانی لااقل

 

کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع

زائران را خوب می شد که نرانی لااقل

 

کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب

پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل

 

کاش میدادیم با یک روضه ام البنین

قلب سنگی نگهبان را تکانی لااقل

 

کاش درخاک بقیع اذن زیارت داشتیم

کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم

 

آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد

خاتمه بر غصه قلب پریشان می دهد

 

مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست

ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد

 

کارفرما مهدی و ما پا رکابش می شویم

اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد

 

گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود

چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد

 

چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می شود

قطعاً اذن ساخت دهها شبستان می دهد

 

هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود

دورتا دور رواق و صحن غوغا می شود

 

صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست

روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست

 

چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است

در مدینه چارتا نور خداهم دیدنیست

 

می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت

در میان کاسهٔ آبی شفاهم دیدنیست

 

چارتا خورشید پیش هم تلألو می کنند

چارتاخورشید این صحن و سرا هم دیدنیست

 

در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو

بین قاب نور ایوان طلاهم دیدنیست

 

از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع

تابش گلدسته های کربلاهم دیدنیست

 

مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت

گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت

 

حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است

حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است

 

ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو

درکدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است

 

در کجایت نیمه شبها مرتضی سینه زده

در کجایت رد پای اشکهای حیدر است

 

گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است

کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است

 

گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب

کربلا آرامگاه لاله های پرپر است

 

گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند

کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است

 

من نمیدانم که محسن هست آنجا یا که نه

در عوض کرببلا قبر علی اصغر است

 

در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع

یک جوان ارباً ارباً نیست قطعا ای بقیع

 

مهدی نظری


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حال ما خوب است وقتى چشم ما براین دراست بى کریمان بدتر است وبا کریمان بهتر است برنمیگردد دگر این شب ن

$
0
0

حال ما خوب است وقتى چشم ما براین دراست
بى کریمان بدتر است وبا کریمان بهتر است

برنمیگردد دگر این شب نشینیهاى ما
قبر مادر پیش رو وعمر ما پشت سر است

سوختن مزد من است از عشق مزدم را بده
قیمت خاکستر پروانه ها عین زر است

هرکه کوچک شد به پاى تو بزرگش میکنند
خادم پایین مجلس از همه بالاتر است

زیرپاى این و آن هروقت میافتم خوشم
سنگ فرش این حرم بودن به از انگشتراست

اجرت چشم مرا این گریه ام پرداخت کرد
آب کوزه دستمزد زحمت کوزه گر است

خاک باقیمانده پروانه را مهرش کنید
بهترین خاکها در دین من خاکستر است

اینکه من کارم شده گریه نبوده کار من
کار کار بچه هاى دختر پیغمبر است

حرف با ارباب دارم با رقیه میزنم
چون شنیدم بیشتر بابا به حرف دختر است

علي اكبر لطیفیان


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

مهر کسی شبیه تو بر ما شدید نیست بُرده است نوکری که ز تو ناامید نیست در فتح باب رحمت حق دست سائلان غی

$
0
0

مهر کسی شبیه تو بر ما شدید نیست

بُرده است نوکری که ز تو ناامید نیست

در فتح باب رحمت حق دست سائلان

غیر از محبت به کریمان کلید نیست

اشعار بی شک که باوفاتر از آن کس که قامتش

در راه نوکری تو آخر خمید نیست

زیر لبان نوکرتان غیر “یا حسین”

فردا اگر مقابل جنت رسید نیست

 

هرکس غلام و خادم این روضه ها نشد

محشر به پیش مادرتان روسفید نیست

حنانه تر از آن که به لطف نگاه خود

ما را به سوی مجلس روضه کشید نیست

زهرا کریمه ای است که محشر اگر خدا

بخشد گناه خلق به عشقش بعید نیست

از دوری حریم تو جان بر لبم حسین

صبری برای وصل ضریح جدید نیست

با اشک بر تو بود که آدم نجات یافت

توبه بدون گریه ی بر تو مفید نیست

گریه میان روضه ات اوج سعادت است

هر کس که گریه بر تو نکرده سعید نیست

وقتی نوشته اند که “چندین هزار زخم”

پس تا ابد شبیه تو آقا شهید نیست

از روضه های رأس تو چیزی شبیه آن

خونابه ای که روی زمین می چکید نیست

دیگر مجال روضه ی آن دختری که زجر

دنبال او میان حرم می دوید نیست

زینب اشاره کرد به سقا و گفت أخا

جای مخدرات که بزم یزید نیست

شاعر:علی سپهری


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

Article 3

$
0
0

بنا نبود که این خاک بی بنا باشد


بنا نبود حسین از حسن جدا باشد


برای اینکه حسن بی حرم نماند پس


چه عیب دارد اگر کربلا دو تا باشد

 

میان صحن حسین علی چه غوغایی ست


چرا کنار حسن گریه بی صدا باشد


چه میشود که ببینم ضریح قاسم هم

 

درست زیر قدمهای مجتبی باشد


بعید نیست که روزی گمان کنی از دور


بقیع را نکند کوهی از طلا باشد


برای شاه کرم یک حرم کم است نوشت


مزار پاک حسن قلب شیعه ها باشد


مزار خاکی او خلوت و حسن راضی ست


که زائر حرمش سهم کربلا باشد


حسن دو تیر شد و سوی کربلا آمد


نخواست لحظه ای از قافله جدا باشد


زره نبود به اندازه تن قاسم


حسین گفت که بگذار با عبا باشد


عمو دوید به میدان جنگ تا نکند


خدا نکرده گلش زیر دست و پا باشد


گذشت ساعتی و دست کوچکی افتاد


پسر شبیه پدر نیز با وفا باشد


عمو بلند شو نگذار دست عبدالله


به زیر چکمه ی این مرد بی حیا باشد


شاعر:حیدر زنده بودی

 

 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

Article 2

$
0
0

من را چه حاجتی ست به میخانه و شراب

مستی من تویی به خدا یا ابوتراب

 

عالم تمام قطره و دریا تویی علی

با ذکر نامتان همه را می کنم خراب

 

آئینه ی تمام نمای خدا ، علی

یک گوشه از فضائلتان گشته صد کتاب

 

دارم یقین که عرصه ی محشر به دست توست

حاشا که نوکرت بشود لحظه ای عذاب

 

من کار خیر از پی عقبا نمی کنم 

تنها به عشق توست اگر می کنم ثواب

 

ترسی من از حساب ندارم چرا که تو

فردا به جای نوکر خود می دهی جواب

 

آری اگر نظر بنمایی به ذره ای

روشنگر وجود شود همچو آفتاب

 

خواب و خیال من شده پابوسیت علی

اذن زیارتی بده بر این دل خراب

 

خواهی اگر شود همه عالم علی پرست

از چهره ات بکش صنما لحظه ای نقاب

 

یا قاهر العدو و یا والی الولی

سوگند میخورم که تویی ذکر مستجاب

 

یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی

اذن فرج بده تو بر آن ماه در حجاب

 

دست مرا رها نکن ای هست کردگار

مولا تو را به جان علی اصغر رباب

 

شاعر:ابراهیم لآلی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

Article 1

$
0
0

هر کس تو را نداشت لیاقت نداشته ست

هر کس نشد فدات ، سعادت نداشته ست

 

در چشم اهل معرفت از خار کمتر است

هر کس که رنگ و بوی ولایت نداشته ست

 

فیـــضی نبــرده از برکـاتِ محبّتــت

از دشمنت ، دلی که برائت نداشته ست

 

بی امتحان مِهر علی ، یک تن از رُسُل 

بر دوش خویش مُهر نبوّت نداشته ست

 

جایی که تو نمونه ی انسان کاملی

گوساله ، حقّ غصب خلافت نداشته ست

 

بی نام تو نوای اذان بدتر از غِـــناست

در کشوری که شیعه حکومت نداشته ست

 

در آستان بیت گِلین ات نوشــته اند

این شاه ، تاج و تخت و عمارت نداشته ست

 

مردی در این جهان به ابالفضل تان قسم

اندازه ی تو رحم و مروّت نداشته ست

 

آوای “لافتیٰ”ست که پیچیده هر طرف

یعنی کسی به جز تو فتوّت نداشته ست

 

از طرز ضربه های تو فهمیده ایم که

دستی شبیه دست تو قدرت نداشته ست

 

تنها ، به قلب کفر زدن کار حیدر است

اینگونه ، هیچ کس دل و جرأت نداشته ست

 

سرها چه می شود که چنین پَرت می شوند؟

گر ضربه هات سرعت و شدّت نداشته ست

 

سـرتاسـر نقــاط جهان را گرفته ای

نامی به قدر نام تو برکت نداشته ست

 

تنهـــا ، به بارگاه سلیمانی شماست 

جایی که مور ، حسّ حقارت نداشته ست

 

بیچاره آن کسی ست که برگشته از نجف 

بیچاره تر کسی ست که رُخصت نداشته ست

 

شب های جمعه ، جز نجف و کربلا، خدا

جایی به سر هوای زیارت نداشته ست

 

شاعر:محمدقاسمی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

Article 0

$
0
0

نام “حُسِین” سر دَرِ قلبم مشخّص است

در خانه گر کس است؛؛همین حرف هم بس است

بیتی که نام و یادِ تو در آن بُوَد حُسِین؛؛

یک بیت ساده نیست؛؛که “بیتُ المُقَدَّس” است…

شاعر: علیرضا اسحاقیان


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

Article 4

$
0
0


می رفت تا که دِینِ خودش را ادا کند
این دشت را به تیر غمش مبتلا کند

تنهاترین مدافع اسلام، یک نفس
می رفت مثل باد که طوفان به پا کند

آتش گرفته بود دل لشگر از تبش
می خواست حاجت جگرش را روا کند

اما ز دور، نیزه ای او را نشان گرفت
باید صَفیّه در حرم او را دعا کند

افتاد روی خاک و تنش پاره پاره شد
کو یک نفر که مادر او را صدا کند

دارد صَفیّه خواهرش از راه می رسد
گویید مصطفی کفنی دست و پا کند

یا لااقل عبای خودش را در آورد
این جسم پاره جمع، به زیر عبا کند

دارد صَفیّه خواهرش از راه می رسد
چشمش به جسم حمزه نیفتد، خدا کند

شاعر دوباره حال و هوایش عوض شد و
باید اشاره ای ز غم کربلا کند

اینجا صَفیّه زیر عبا دید حمزه را
او را اگر برهنه ببیند چه ها کند

رضاباقریان


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

شعر امام رضا(ع) با لهجه شیرین مشهدی مو مثه زائرای دلخِسته مو مثه کِفترای صحن و سِرات خیلی دوسِت دروم

$
0
0

شعر امام رضا(ع) با لهجه شیرین مشهدی

مو مثه زائرای دلخِسته
مو مثه کِفترای صحن و سِرات
خیلی دوسِت دروم خودت مِدِنی
بخوره تو سَرِ مو درد و بِلات

 

دَرِ ای خانه با دل و جونُم
هَرچی دِشتُم نِدِشتُمه دادُم
خواستی پیدام کنی بیا اینجه
شبای جمعه تو گوهرشادُم

هرکی دردی دِرِه بیه که آقا
زود شفاشه مِده تو ای خانه
کم کسی نیست آقای ما، مشتی
علی موسی الرضایه، سلطانه

دست روی سینه و چشوم به هَمو
خورشیدیه که اسمشه گنبد
اینجه خیلی صِفا دِرِه..مردم!
دلتان که گرفت بیِن مشهد

یا دِوایی مِخِن یا پولی مِخِن
روزیِ هرکی اینجه دست آقاست
دختری وِسَط حرم دیشب
با یه ویلچر آمد،رو پاش ورخاست

فقط ایره بُگُم که هرکی میه
دست خالی از اینجه دَر نِمِره
خوب و بد قاطی و هم از یَک دَم
هَمَمانه امام رضا مِخِره

دل ما غصه دار یَک چیزه
گرچه همساده ی امام رضایِم
بعد از اینجه خودِ خدا مدِنه
تو خماری صحن کربلایِم

امیر فرخنده


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

Article 2

$
0
0

مثل زهرا مادرم هستی و نامت فاطمه است
پس از این بابت به تو حس قرابت می کنم

قوم و اجدادم همه عبد و غلامت بوده اند
بین مردم افتخار از این اصالت می کنم

تا ابد با دشمنان تو عداوت می کنم
تا ابد با نوکران تو رفاقت می کنم

نوکری زیر علم میرفت و گفتی ای جوان
روز محشر از تو من حتما شفاعت می کنم

ارمنی ها بی شمار از معجزاتت گفته اند
گاهی از اوقات بر آنها حسادت می کنم!

یا أبافاضل دخیلک…ذکر هر روز و شبم
حل مشکل های خود با این عبارت می کنم

چای ریز و نوکر دربست فرزند تو أم
چای می ریزم ولی دارم عبادت می کنم

هر کجا که روضه ی عباس باشد می روم
من میان روضه احساس سعادت می کنم

التماست می کنم جانِ حسین فاطمه
تا جواز کربلای خویش را حتمی کنم

در دلم افتاده بی بی کربلایم می بری
در دلم افتاده سقا را زیارت می کنم

در میان روضه چشمانم اگر گریان نشد
بعد هیأت تا سحر خود را ملامت می کنم

مردک پستی عمود خویش بالا برد و گفت
من خیال شمر از عباس راحت می کنم

دختری گریان صدا می زد میان خیمه ها
عمه سقا رفت…من فکر اسارت می کنم

 

شاعر:علی سپهری


منبع : http://harame-shah.rozblog.com
Viewing all 4235 articles
Browse latest View live


Latest Images

<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>