Quantcast
Channel: حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
Viewing all 4235 articles
Browse latest View live

سلام بر تشنه لبان كربلا... آفتاب از تابشش بر دشت خون شرمنده بود... اين غزل بي سر شده ... تنها به

$
0
0

 

سلام بر تشنه لبان كربلا...

آفتاب از تابشش بر دشت خون شرمنده بود...
اين غزل بي سر شده ... تنها به عشق آن امام
دشت مي ناليد اما هيچ كس قادر نبود
-جز خدا-مُهري زند بر آن نبرد نا تمام
باد مي آورد عطر سيب را از دوردست
دشت پر بود از شميم يك بهار مستدام
يك طرف برگ شقايق ها به روي دست باد
يك طرف فرياد اسبي بي سوار و بي لگام
يك طرف سر هاي بي تن؛ بر فراز نيزه ها
يك طرف چشم اسيران، خيس باراني مُدام
تا كجا با قافله منزل به منزل مي رود
خاطرات تلخ كوفه... خاطرات تلخ شام...
مربع
بچه هاي قافله اما هنوز آماده اند
تا "عمو عباسشان" آبي بيارد در خيام
دست هايش هم چنان پرهاي پرواز همه ست...
نام عباس است هر جا بهترين حسن ختام


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

نذری حضرت زینب (س) تو باشی و همه در لشکرِ عدو باشند تو باشی و همه چون بغض بر گلو باشند ن

$
0
0

 

نذری حضرت زینب (س)



تو باشی و همه در لشکرِ عدو باشند
تو باشی و همه چون بغض بر گلو باشند

نه هم‌کلام نشو با جماعتِ کوفه
بعید می‌دانم اهل گفتگو باشند

خدا کند خولی گوشواره را نَبَرد
مؤلفانِ مقاتل، دروغگو باشند

مباد عمة سادات را کتک بزنند
مباد همسفران، قاتلِ عمو باشند

عفاف یعنی قومی به‌رغمِ بی‌آبی
پس از تو باز به دنبال آبرو باشند

به ضربِ معجرِ آتش گرفته می‌خواهند
هزار نکتة باریک‌تر زِ مو باشند


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

نذر شش ماهه ی کربلا لب هاي بوسه خواه تو را شعر مي كنم پيشاني چو ماه تو را شعر مي كنم عباس رفته

$
0
0

 

نذر شش ماهه ی کربلا

لب هاي بوسه خواه تو را شعر مي كنم
پيشاني چو ماه تو را شعر مي كنم
عباس رفته آب برايت بياورد
جنگ عمو به راه تو را شعر مي كنم
شيرين تري زقند و دلم شور مي زند
وقتی تو را...نگاه تو را... شعر می کنم
هر چه سیاهتر شود این روزگار پست
من بهترین پگاه ِ تو را شعر می کنم
از داغی نفس زدن ات سوخت کربلا
آه از دمی که آه ِ تو را شعر می کنم
لبریزِ دستهای حسین است دفترم
از بس که قتلگاه تو را شعر می کنم
*
از گریه هات لشکر دشمن هراس داشت
جنگ تو و "سلاح" ِ تو را شعر می کنم


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

نوبتی هم که باشد این بار نوبت علی اصغر است که گلویی تازه کند وقتی گل نوشکفته پرپر می شد

$
0
0

 

نوبتی هم که باشد
این بار نوبت علی اصغر است
که گلویی تازه کند




وقتی گل نوشکفته پرپر می شد
با خون گلو ،گلوی او تر می شد
این معجزه مسیح عاشورا بود
در دست پدر، پسر کبوتر می شد

نغمه مستشارنظامی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

(غزل- نوحه) صد و چهارده سوره را آیه آیه بخوان صوت و لحنت غریب و حزین است بخوان بر سر نیز

$
0
0

 

(غزل- نوحه)


صد و چهارده سوره را آیه آیه

بخوان صوت و لحنت غریب و حزین است

بخوان بر سر نیزه بر دوش طوفان

که تفسیر چشم تو عین الیقین است



صد و چهارده سوره منزل به منزل

بخوان بر مزار شهیدان بی سر

بخوان ساقی سبز مستان بی دست

بخوان ای خُم سرخ جوشان بی سر



صد و چهارده سوره را جرعه جرعه

بنوشان به لب تشنگان ابن کوثر

بخوان آیه هَل اتی، ابن مولا

حدیث کسا را بخوان ابن کوثر



صد و چهارده سوره را ختم کن تا

رقیه سرت را به دامان بگیرد

بخوان تا که زینب درین کُنج غربت

برای سرت ختم قرآن بگیرد



بخوان تا بخوانم،بخوان تا بگریم

بخوان تا بسوزم،بخوان تا بمیرم

فدای سرت جمله سرهای عالم

بخوان تا غزل-نوحه از سر بگیرم



نغمه مستشار نظامی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

شبیه تواسیرم؛خیمه خیمه ازاین غصه بمیرم،خیمه خیمه دل من تکه تکه؛هیزم تر بگوآتش بگیرم،خیمه خیمه...

$
0
0

 

شبیه تواسیرم؛خیمه خیمه
ازاین غصه بمیرم،خیمه خیمه
دل من تکه تکه؛هیزم تر
بگوآتش بگیرم،خیمه خیمه...


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

نصیبش ذکر یا قدوس می شد دلش با گریه ها مانوس می شد کسی فریاد زد شب را گرفتند سری در خیمه ها فانوس

$
0
0

 

نصیبش ذکر یا قدوس می شد
دلش با گریه ها مانوس می شد
کسی فریاد زد شب را گرفتند
سری در خیمه ها فانوس می شد

ساجده جبارپور


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

کربلا غرق بلا کرده یتیمانت را از تو یکباره جدا کرده یتیمانت را به زمین خوردنشان از سر بیجانی نیست

$
0
0

 

کربلا غرق بلا کرده یتیمانت را
از تو یکباره جدا کرده یتیمانت را
به زمین خوردنشان از سر بیجانی نیست
نیزه ها سر به هوا کرده یتیمانت را


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

یا ایها العزیز، کیل مرا پر نمی کنی؟ من را جدا ز اهل تکاثر نمی کنی؟ رویم سیاه گشته به دردت نمی

$
0
0

 

یا ایها العزیز، کیل مرا پر نمی کنی؟

من را جدا ز اهل تکاثر نمی کنی؟

رویم سیاه گشته به دردت نمی خورم؟

از مشکی ام به قافله چادر نمی کنی؟

بغضم شکست بر تن طوفان حادثه

این قطره های اشک مرا دُر نمی کنی؟

در من که گرم گشته دکان گناه و درد

نان همه به خنده ات آجر نمی کنی؟



روراست بگویم، خود من ،خود را کشت

آقا مرا برای خودت حُر نمی کنی؟


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

معنیِ عبٌاس (ع) عبٌاس ، یعنی چون قمر ، در ساحت کربِ بلا عبٌاس ، یعنی بِخردی ، مجذوب در عینِ وِل

$
0
0

 

معنیِ عبٌاس (ع)

عبٌاس ، یعنی چون قمر ، در ساحت کربِ بلا
عبٌاس ، یعنی بِخردی ، مجذوب در عینِ وِلاء

سقٌاء ، علمدار و مَطَر، پاک از نژاد و از گهر
ایثار چون صدهانفر ، اسطوره در دشت بلا

عبٌاس ، یعنی عاشقی ، دلدادگی ، مهر و وفا
عبٌاس ، یعنی معتضد در صحنه ی «حول ولا..»

باب الحوائج ، بوالفضل، با مشک خود در مُحتمَل
بوی نسیم وی گهر ، خاک قدم هایش طلا

عبٌاس یعنی مشتعل ، در شور و شهدِ وصلِ وی
شیعه شده مدیونِ او ، خلقی به عشقش مبتلا

فریادِ حقٌ وی : صلا! ، عشقش دهد ما را جلا
راه گریزی نیست چون ، از پیروی از این علاء

در یک کلام : اسطوره یِ خدمت به این خلقِ خدا
درس است ، درس کربلا ، درس است درس کربلا...


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

بــرای هدیه ترا این زمان سری دارم نـشان عاشـــقیم زخم پیــــــکری دارم اگر قـــبول نمایی وگــ

$
0
0

 

بــرای هدیه ترا این زمان سری دارم

نـشان عاشـــقیم زخم پیــــــکری دارم

اگر قـــبول نمایی وگـــــر نمایـــی رد

به پیشگاه تو شش ماهه اصغری دارم

به وعــــده گاه بلا پانهاده ام کـز شوق

امیـــــد وصل درآغوش دلـــبری دارم

به جرم آنکه به نام توخطبه می خوانم

درون سینه ببین نوک خنجـــری دارم


به روی نیزه ودر نینوای عشق ببین

به راه وصل تو ببریده حنجری دارم

به آستان تولب تشنه آمدم زین رو

امید جرعه ای از آب کوثری دارم

به پاس اینکه شود سیر زآب کوثر _من_

کنار علقمه نعش دلاوری دارم

اگر که نیست دوبالش ولی به آبی عشق

به شوق پر زده زیبا کبوتری دارم

فکنده اند چودر خیمه ها زکین آتش

ز ِهُرم عشق تو درسینه اخگری دارم

روند گربه اسیری تمام اهل خیام

مثال زینب دلخسته خواهری دارم

بـرای آنکه رساند پیام حق به جهان

میان قافله ســـالار و ســــروری دارم

فــتاده گوشه ویـــرانه های شـام ببین

فــسرده غنچه ای و ناز دختـری دارم

زهــــرچه بود تعلق، گذشته ،آمده ام

برای هدیه تـرااین زمان سری دارم


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

شورِ غزل گرفت، دلش روضه‌خانه شد آهی کشید، قطره‌ی اشکی روانه شد نم نم گریست، آب شد آرام، مثل شمع

$
0
0

 

شورِ غزل گرفت، دلش روضه‌خانه شد
آهی کشید، قطره‌ی اشکی روانه شد

نم نم گریست، آب شد آرام، مثل شمع
تا داغِ تشنه کام به کامش زبانه شد

یک مصرع از برادر و خواهر سرود، بعد
باران گرفت، شعر ترَش عاشقانه شد

می‌خواست تا غزل بسراید، ولی نشد
دریای اشک، مثنویِ بی‌کرانه شد

::

«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»
هرگز نمیرد آنکه غمش جاودانه شد


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

می ایستم مقابل گودال قتلگاه جایی که چشمهای تو در خون شناورند می ایستم دوباره که بر روی دوش من، ان

$
0
0

 

می ایستم مقابل گودال قتلگاه
جایی که چشمهای تو در خون شناورند
می ایستم دوباره که بر روی دوش من،
اندوه کوه های جهان را بیاورند

یادم نمی رود که تو در دستهای من ،
بالیدی و بزرگ شدی ،وای بر خزان
قلب جهان شکست ازین داغ سینه سوز،
چیزی نمانده است شود شعله ور خزان

دستی که درب خانه مارا شکسته بود
امروز بر گلوی تو خنجر کشیده است
دستش بریده باد که این تیغ تیز را
بر روی بوسه گاه پیمبر کشیده است


می ایستم مقابل گودال قتلگاه!
تا زینب از گلوی تو قرآن بیاورد
با دستهای خالی و با قلب چاک چاک
یک جرعه عشق سمت شهیدان بیاورد

بغض غدیر و اشک بقیع و مدینه را
در کربلا به خون تو تعمید می دهم
نام حسن به مشرق آیینه می برم
نام تو را به مغرب خورشید می دهم

با من بگو حسین من از سالهای درد
من رفتم و تو ماندی و دنیا چه با تو کرد؟
آه از جماعتی که شکستند عهد را
انگار با رسول خدا بوده این نبرد!
#
مادر پس از تو هر چه بدی بود دیده ایم
پهلوی تو شکست و دل ما شکسته تر
آن از برادرم که صبورانه زهر خورد
این هم من و دو خواهر تنها و خون جگر

مادر ولی تو غصه نخور این حسین توست
قربان ماندگاری دین خدا شده
یاران من عزیز ترین های عالمند
پس کربلا بهشت زمین خدا شده

مادر فقط اجازه بده وقت آمدن
روی تو را ببوسم و جان را فدا کنم
چیزی نداشتم به جز این سر،قبول کن
آن را نثار نام رسول خدا کنم

نغمه مستشارنظامی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حمسه عشق به گیتی نوشته است مردی دلیر که مردن به از زندگی چون اسیر برافروخت

$
0
0

 

حمسه عشق

به گیتی نوشته است مردی دلیر که مردن به از زندگی چون اسیر
برافروخت نوری به ره ماندگار که بر جهل انسان چو ماهی منیر
بیاموخت آیین آزاده گی ندیده است هستی به خود این دبیر
ستم چون خزیداززمین روی تخت بیاوردش از تخت شاهی به زیر
زخون گلو در جهان زنده کرد ولایت مداری و روز غدیر
درفشی علم کرد باطل ستیز صف آراست نزد سپاهی کثیر
بنا کرد بنیان آیین حق به دلها نهاد انقلابی کبیر
چنان انقالبی که بر طبق آن نه ظالم بماند نه ظالم پذیر
ز انبوه جانهای چون سنگ و گل جدا کرد پاکان لولو ضمیر
نمایاند زیباترین شکل عشق ز سرهای رزم آورانی بصیر
یلانی که شمشیر و گفتارشان پریشان کننده چو هرای شیر
دلیران عارف به اسرار عشق چه از مرد و زن طفل و برناوپیر
قوی پاسبانان خون خدای شجاعان میدان سپر های تیر
ز اخلاص سردار و یاران او به تاریخ شد حرکتی بی نظیر
تمام سخن هان که تک مصرعیست امیری حسین و نعم الامیر


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

لب های خشک و چشم های تر نمی خواهد فهمیدنت چیزی به جز باور نمی خواهد ما عاشقان این روضه را از حف

$
0
0

 

لب های خشک و چشم های تر نمی خواهد
فهمیدنت چیزی به جز باور نمی خواهد

ما عاشقان این روضه را از حفظ می خوانیم
حرف دل است این حرف ها، دفتر نمی خواهد

ای خطبه خوان امشب بیا یک پله پایین تر
این خطبه تا غرّا شود منبر نمی خواهد

باید بماند بی نصیب از کام تو دریا
این تشنگی آبی به جز کوثر نمی خواهد

جوجه کبوترهای ما شش ماهه می میرند
پرپر شدن در پای عشقت پر نمی خواهد

بیهوده می کوشی که برگردانی اش زین راه
عشق از شهادت ذره ای کمتر نمی خواهد

این خطبه خوانی ها که زینب می کند در شام
درد دل عشق است، گوش کر نمی خواهد

با خون نوشته است این عزا در سینه ی دوران
مَقتل نویسان را بگو جوهر نمی خواهد
مربع
پرسیدم از نام بلندت، نیزه پاسخ داد
آدم برای سربلندی سر نمی خواهد


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

نذر رخ ِ زیباتر از ماه ِ اباالفضل عباس لب رود و لبش تشنه ترین است این مرد به انگشتر خورشید نگین

$
0
0

 

نذر رخ ِ زیباتر از ماه ِ اباالفضل

عباس لب رود و لبش تشنه ترین است
این مرد به انگشتر خورشید نگین است
او کاشف اندوه حسین است! اباالفضل...
به به! چه وقاری! عجب این مرد متین است
او سرو بلندی ست که در محضر ارباب
چشمان درشتش به ادب سوی زمین است
یا حضرت عباس... ! مراد همه دلهاست
آن خال که در صورتتان گوشه نشین است
هی دست بیفشان و سر انداز و پر از خون
لبخند بزن! شیوه ی عشاق همین است

تو می روی و مشک تو بر دوش، علمدار!
ای سرو قد ...ای ماه قبا پوش...علمدار

تو آن قمری آنکه غلام ات شده هستی
مسحور تو و سحر کلام ات شده هستی
محکم تری از کوه ... شکستت نتوان داد
تسلیم بلندای قیام ات شده هستی
قحطی وفا آمده و عشق! اباالفضل...
لب تشنه ی یک جرعه مرام ات شده هستی
دریای ادب! کوه وفا! صخره ی ایمان!
دلبسته ی موسیقی نام ات شده هستی
پایان تو زیباست! چه زیبایی محضی!
درگیر همین حسن ختام ات شده هستی

پیشانی تو خانه ی ماه است اباالفضل
در خیمه کسی چشم به راه است اباالفضل

شد آب خجالت زده از روی تو عباس
میریخت عرق از لب گیسوی تو عباس
اخم تو به هم ریخت چو سامان زمین را
افتاد جهان در خم ابروی تو عباس
زیبایی تو خیره کننده ست اباالفضل!
زیباتر از آن خلق تو و خوی تو عباس
آب است که از داغ لب ات تشنه ترین است
زانو زده در محضر زانوی تو عباس
ماه آمده تا روی سرت نور بریزد...
خورشید سرانداخته در کوی تو عباس

روشن شده چشمان فرات از قدم تو
از دست تو ای کاش نیفتد علم تو

تو می روی و کار به بن بست نداری
ترسی تو از این طایفه ی پست نداری
چون کوهی و بر قله ی تو راز سپیدی ست
باکی ز سیاهی ِ فرو دست نداری
محتاج لب توست لب آب، ولی نه...
تو میل به چیزی که سراب است نداری
از " عشق " فزونی و زیادی ز " تعقل "
هوشیارترینی و کم از مست نداری
از چشم تو ترسیده چنان لشکر کفار
انگار نه انگار که تو دست نداری

من آمده ام، دست دلم را تو بگیری
من لال شدم بلکه قلم را تو بگیری


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

نمي‌دانم تو را در ابر ديدم يا كجا ديدم به هر جايي كه رو كردم فقط روي تو را ديدم تو را در مثنوي،

$
0
0

 

نمي‌دانم تو را در ابر ديدم يا كجا ديدم
به هر جايي كه رو كردم فقط روي تو را ديدم

تو را در مثنوي، در ني، تو را در‌هاي و هو، در هي
تو را در بند بند ناله‌هاي بي صدا ديدم

تو مانند ترنم، مثل گل، عين غزل بودي
تو را شكل توسل، مثل ندبه، چون دعا ديدم

دوباره ليله القدر آمد و شوريدگي‌هايم
تب شعر و غزل گل كرد و شور نينوا ديدم

شب موييدن شب آمد و موييدن شاعر
شكستم در خودم از بس كه باران بلا ديدم
صدايت كردم و آيينه‌ها تابيد در چشمم
نگاهم را به دالان بهشتي تازه وا ديدم

نگاهم كردي و باران يكريز غزل آمد
نگاهت كردم و رنگين كماني از خدا ديدم

تو را در شمع‌ها، قنديل‌ها، در عود، در اسپند
دلم را پرزنان در حلقه پروانه‌ها ديدم

تو را پيچيده در خون، در حرير ظهر عاشورا
تو را در واژه‌هاي سبز رنگ ربنا ديدم

تو را در آبشار وحي جبرائيل و ميكائيل
تو را يك ظهر زخمي در زمين كربلا ديدم

تو را ديدم كه مي‌چرخيد گردت خانه ی كعبه
خدا را در حرم گم كرده بودم، در شما ديدم

شبيه سايه تو كعبه دنبالت به راه افتاد
تو حج بودي، تو را هم مروه ديدم، هم صفا ديدم

شب تنهاي عاشورا و اشباحي كه گم گشتند
تو را در آن شب تاريك، «مصباح الهدي» ديدم

در اوج كبر و در اوج رياي شام ـ ‌اي كعبه ـ
تو را هم شانه و هم شان كوي كبريا ديدم

دمي كه اسب‌ها بر پيكر تو تاخت آوردند
تو را‌ اي بي‌كفن، در كسوت آل عبا ديدم

دليل مرتضي! شبه پيمبر! گريه ی زهرا(س)
تو را محكم ترين تفسير راز «انما» ديدم

هجوم نيزه‌ها بود و قنوت مهربان تو
تو را در موج موج ربنا در «آتنا» ديدم

تو را ديدم كه داري دست در دستان ابراهيم
تو را با داغ حيدر، كوچه كوچه، پا به پا ديدم

تو را هر روز با ‌اندوه ابراهيم، همسايه
تو را با حلق اسماعيل، هر شب همصدا ديدم

همان شب كه سرت بر نيزه‌ها قرآن تلاوت كرد
تو را در دامن زهرا(س) و دوش مصطفي(ص) ديدم

تنور خولي و تنهايي خورشيد در غربت
تو را در چاه حيدر همنواي مرتضي ديدم

سرت بر نيزه قرآن خواند و جبرائيل حيران ماند
و من از كربلا تا شام را غار حرا ديدم

به يحيي و سياوش جلوه مي‌بخشد گل خونت
تو را ‌اي صبح صادق با امام مجتبي (ع) ديدم

تو را دلتنگ در دلتنگي شامي غريبانه
تو را بي‌تاب در بي‌تابي طشت طلا ديدم

شكستم در قصيده، در غزل،‌اي جان شور و شعر
تو را وقتي كه در فرياد «ادرك يا اخا» ديدم

تمام راه را بر نيزه‌ها با پاي سر رفتي
به غيرت پا به پاي زينب كبري(س) تو را ديدم

دل و دست از پليدي‌هاي اين دنيا شبي شستم
كه خونت را حناي دست مشتي بي حيا ديدم

چنان فواره زد خون تو تا منظومه ي شمسي
كه از خورشيد هم خون رشيدت را فرا ديدم

مصيبت ماند و حيرت ماند و غربت ماند و عشق تو
ولا را در بلا جستم، بلا را در ولا ديدم

تصور از تفكر ماند و خون تو تداوم يافت
تو را خون خدا، خون خدا، خون خدا ديدم


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

آنشب چه شبی عبوس و پا برجا بود آنشب یل عشق یکه و ت

$
0
0

 

آنشب چه شبی عبوس و پا برجا بود
آنشب یل عشق یکه و تنها بود
می سوخت ستاره ها و سیمای فلق
از پشت حجاب ابرها پیدا بود
 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

رفته اما سبز كرده دشت را از پيكرش بس كه لبريز است صحرا جا به جا از پيكرش فكر او" آب" است اما... تي

$
0
0

 

رفته اما سبز كرده دشت را از پيكرش
بس كه لبريز است صحرا جا به جا از پيكرش
فكر او" آب" است اما... تيرها از هر طرف...
فكر او"آب" است اما دست ها از پيكرش...
مانده است از مرغ دريايي پس از ديدار رود
بال هاي زخمي اش اما جدا از پيكرش
-رفت هر طوري كه مي شد...(دست،دندان، چشم،سر)
داد سقا بودنش را خون بها از پيكرش-
چشم هاي مانده اش بر خيمه ها باز است باز
بر زمين افتاده و بي اعتنا از پيكرش...
سال ها رفته ست و او رفته ست اما هم چنان
رونقي دارد زمين كربلا از پيكرش
هر طرف چشمت بيفتد رد پاي او به جاست
رد پا از ماجرايش ردپا از پيكرش


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

باران نمی بـــــــــــارد ... باران چرا امروز بر صحرا نباریدی ؟ باران چرا بر خیمه ی مولا نباریدی

$
0
0

 

باران نمی بـــــــــــارد ...

باران چرا امروز بر صحرا نباریدی ؟
باران چرا بر خیمه ی مولا نباریدی ؟
باران ببار امشب که وقت گریه کردن هاست
باران ببار امشب که وقت گریه ی زن هاست
باران ببار امشب که صحرایی پریشان است
باران ببار امشب ، شب شام غریبان است
زینب نشسته گوشه ی گودال می گرید
بر پیکر مولا به استقبال می گرید
گاه از عمود خیمه اشک و آه می ریزد
ام البنین اشکی به یاد ماه می ریزد
ام البنین تنها شده ، زینب پریشان است
باران ببار امشب ، شب شام غریبان است
این کاروان غمزده قصد سفر دارد
تا شام راه کاروان کوه و کمر دارد
محمل برای اشتران ای کاش می بستند
ای کوفه ! این ها اهل بیت مصطفی هستند
از کوفه دیگر انتظاری نیست ، برگردید
در کاروان دیگر سواری نیست برگردید
در ذهن دختر های کوچک پرسشی باقیست
سر های بر نیزه چرا بر روی تن ها نیست ؟
از مادران و عمه شان با آه می پرسند
این کودکان از خار های راه می پرسند
این کاروان راهی ندارد جز دیار شام
افتاده با آل علی (ع) این بار کار شام
بر تشت نی ، با خیزران ، با عقده ، با خواری ...
لعنت به شامی های بی مقدار درباری
زینب به منبر رفته یا حیدر سخنران است
امشب شب خطبه ست ، یا شام عزاداری ؟
سجاد و باقر روضه خوان خیمه ی نور اند
امشب شب اشک است ؟ نه ، ظالم کشی ؟ آری
دیگر برای شام وقتی سر به حرف آید
راهی نمی ماند برای آبرو داری
لب تشنه ها از سر دو چندان بوسه می گیرند
لب تشنه های کاروان ، این است افطاری
از سر اگر عطری شبیه سیب می آید
از تشت خون امشب گلاب ناب شد جاری
هر جا که عشقی بود حرفی از دمشق آمد
از گنبد و گلدسته ها و آینه کاری
***
هر شاعری یک روز از این سوز می گوید
از کاروان کربلا یک روز می گوید


منبع : http://harame-shah.rozblog.com
Viewing all 4235 articles
Browse latest View live




Latest Images