فکند از کینه آنسان دشمن دیوانه ام، آتش
که بگرفت از جفا هم قلب من، هم خانه ام آتش
بسان شمع می سوزد در کاشانه ام یا رب
نگیرد در میان شعله ها پروانه ام آتش؟
چه سازم در میان کینه های شعله خیز خلق
اگر افتد به جان محسن دردانه ام آتش؟
بسوزان ای خدا، از سوز آهم هستی دشمن
که زد این گونه بیشرمانه بر کاشانه ام آتش؟
اگر چه شمع آسا سوختم، اما زغم دیدم
به دامان گل آتش، بر تن پروانه ام آتش
نوای آشنای بغض دیرین ست ای «گلگون»
که افزود زنای دشمن بیگانه ام آتش
سید محمد کرمانی (گلگون)
منبع : http://harame-shah.rozblog.com