Quantcast
Channel: حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
Viewing all 4235 articles
Browse latest View live

محمد جواد شرافت-امام رضا علیه السلام-مناجات نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم که شاعرت شده مقبول خاطر

$
0
0

نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده مقبول خاطرت باشم
نه آهوام نه کبوتر که ضامنم باشی
ویا پرنده ی صحن مجاورت باشم
نه آن دلی که به معنا رسم نه آن چشمی
که مثل آینه حیران ظاهرت باشم
ولی زلطف مرا هم گدای خویش بخوان
که با تو صاحب دنیا و آخرت باشم
همیشه سفره ی مهمان نوازی ات باز است
اجازه میدهی ام گاه زائرت باشم؟
اجازه میدهی ام گاه از تو بنویسم؟
به عمر چند غزل -آه- شاعرت باشم

 

محمد جواد شرافت

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

از زهر کینه امشب رنگ از رخم پریده در این دیار غربت جانم به لب رسیده شد موسم جدایی –

$
0
0

از زهر کینه امشب رنگ از رخم پریده                  در این دیار غربت جانم به لب رسیده
شد موسم جدایی – جواد من کجایی
همچون گزیده ماری ، دائم به خود بپیچم              سر تا به پا شدم آب ، دیگر نمانده هیچم
شد موسم جدایی – جواد من کجایی
دشمن به دل بسی خون ساعتی به ساعتم کرد    شکر خدا که این زهر ، از عضه راحتم کرد
شد موسم جدایی – جواد من کجایی
از دست میزبانم زهر ستم چشیدم                   با یک جهان غم و درد عبا به سر کشیدم
شد موسم جدایی – جواد من کجایی
می گفت از سوز دل کجایی ای جوادم                         آتش گرفته قلبم ، بابا برس به دادم
 شد موسم جدایی – جواد من کجایی


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

جگرش خون شد و چشمش نگران بر در بود سینه اش سوخته از غربت و چشمش تر بود وقت تودیع جگر گوشه خود را م

$
0
0

جگرش خون شد و چشمش نگران بر در بود

سینه اش سوخته از غربت و چشمش تر بود

وقت تودیع جگر گوشه خود را می خواست

به تمنای رخش دیده ی او بر در بود

سوخت از زهر، كسی كه به حرم خانه ی وحی

عالم علم نبی، بضعهٔ پیغمبر بود

در و دیوار هم از غربت او نالیدند

حجره اش بس كه غم انگیز و ملال آور بود

دل قدسی نفسان غرق غم و محنت شد

كه به بالین نه پسر داشت و نی خواهر بود

سوخت از یاد در سوخته ی گلشن وحی

گوئیا چشم به راه قدم مادر بود

آمد از راه به امید وصالش اما

اول وصل پسر، درنفس آخر بود

رفت او چون ز جهان خیل ملائك دیدند

در سماوات به پا شورشی از محشر بود

خار غم داشت به دل چون كه «وفائی» می دید

هشتمین گل به گلستان نبی پرپر بود

 

سید هاشم وفایی

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

از عیانی عنایت عین اعیان می شود دست خالی هر که راهی خراسان می شود از کبوترهای دست آموز گنبد بشنوید :

$
0
0

از عیانی عنایت عین اعیان می شود
دست خالی هر که راهی خراسان می شود

از کبوترهای دست آموز گنبد بشنوید :
خوش به حال هر که بر این سفره مهمان می شود

ارزش یک عمر دارد ساعتی در این حرم
در مصاف عشق اغلب عقل حیران می شود
اشک می ریزند بر گِرد ضریحش عاشقان
گاه حتی بی دعای نوح ؛ طوفان می شود
ارزش انگور گاهی کمتر از یاقوت نیست
ریگ در دستان او لعل بدخشان می شود
سرمه ی چشم ملائک بوده خاک پای او
صخره زیر  گام او تخت سلیمان می شود
اقتدار شاه یعنی گاه تعداد اسیر
بیشْ از گنجایشِ محدودِ زندان می شود
آنکه می گیرد شفا سمت طبیبش برنگشت !
خوش به حال آنکه دردش سخت درمان می شود

رفته رفته سخت خواهد شد دل بی مرحمت
سینه ای که دست رد خورده ست سندان می شود
بی نفس می افتم از پا در میان خوابها
هرکجا می بینم آهویی هراسان می شود
من پناه آورده ام امشب به تو ای وای من !
آهویی در خانه ی صیاد پنهان می شود

 

اصغر عظیمی مهر

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

مسيح مي دمد از تربت مطهر من فضاي طوس نه، عالم بود معطر من فرشتگان همه زوار زائرين منند بهشت گشته بهش

$
0
0

مسيح مي دمد از تربت مطهر من
فضاي طوس نه، عالم بود معطر من
فرشتگان همه زوار زائرين منند
بهشت گشته بهشت از بهشت منظر من
منم عزيز دل فاطمه امام رضا
که خلق کرده خدا خلق را به خاطر من
عجيب نيست اگر زائري که قبر مرا
به بر گرفته بگيرد قرار در بر من
هزار موسي عمران به سجده افتادند
در اين حريم به خاک مسيح پرور من
دلي که زائر من مي شود مزار من است
خوشا دلي که شد اين جا مزار ديگر من
شکسته اي که صدا مي زند مرا از دور
جواب مي شنود بارها ز داور من
ز هر دري که شود زائرم به من وارد
درست چهره به چهره بود برابر من
من آفتاب خدايم جهان در آغوشم
شما حضور من و عالم است محضر من
کتاب منقبتم را تمام نتوان کرد
اگر شوند همه انس و جان ثناگر من
کسي که زائر من گشت دوستش دارم
روا بود که خطابش کنم برادر من
الا تمام خراسانيان پاک سرشت
خجسته باد شما را طواف مقبر من
فرشتگان چو کبوتر به دورتان گردند
به شرط آن که بگرديد دور زائر من
به زائرين من اينک نصيحتي است مرا
که احترام بگيريد از مجاور من
اگر به مرقد من نيز دستتان نرسيد
زنيد بوسه به قم بر مزار خواهر من
هزار حيف که قدر مرا ندانستند
که بود هر نفس من غم مکرر من
هزار بار عدو مخفيانه کشت مرا
خداي نگذرد از قاتل ستمگر من
شرار زهر مرا در دل آتشي افروخت
که آب گشت همه عضو عضو پيکر من
چو شخص مار گزيده به خويش پيچيدم
خدا گواست چه آورد زهر بر سر من
ميان حجره زدم دست و پا غريبانه
جواد بود و من و لحظه هاي آخر من
دو دست خويش گشود و گرفت اشک مرا
فتاد تا که نگاهش به ديدة تر من
زنان شهر خراسان گريستند همه
زدند بر سر و سينه به جاي مادر من
به روز حشر نسوزد جحيم "ميثم" را
که بوده با سخن و سوز خويش ياور من

 

غلام رضا سازگار

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

سزد جاری شود از دیده ام خون که در خون غرق گردد قصر مأمون چه رخ داده که مأمون ستمکار شرار فتنه اش

$
0
0

سزد جاری شود از دیده ام خون

که در خون غرق گردد قصر مأمون

چه رخ داده که مأمون ستمکار

شرار فتنه اش ریزد ز رخسار

در افکار پلیدش نقشه ای شوم

به دستش خوشة انگور مسموم

نشانده در محیط غم فضا را

کشیده نقشة قتل رضا را

رضا مانند شمع انجمن ها

سراپا سوخته تنهای تنها

نه یاران را ز حال او خبر بود

نه خواهر، نه برادر، نه پسر بود

تعارف کرد مأمون ستمگر

از آن انگور بر نجل پیمبر

امام هشتم آن مولای مظلوم

نگه بودش بر آن انگور مسموم

نفس ها آه می شد در نهادش

نه خواهر بود بر سر نه جوادش

سرشک غربتش زد حلقه در چشم

که مأمون گشت از سر تا به پا خشم

پی تهدید مولا آن ستمکار

به یک سو پرده زد با خشم بسیار

غلامان پشت پرده تیغ در دست

ستاده مست تر از زنگی مست

همه آمادة جنگ و ستیزند

که خون نجل زهرا را بریزند

عزیز فاطمه گردید ناچار

گرفت انگور را از آن ستمکار

ز دل می خواند حی داورش را

صدا زد جد و باب مادرش را

تناول کرد از آن خوشه سه دانه

که از جانش کشید آتش زبانه

ز جا برخاست با رنگ پریده

در آن حالت عبا بر سر کشیده

غریب و بی کس و تنها روانه

نهان از چشم مردم شد به خانه

 

غلام رضا سازگار

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

بیت در بیت واژه در واژه می کشم آه و می خورم افسوس تو غریب مدینه هستی آه پدرت هم غریب وادی طوس

$
0
0

بیت در بیت واژه در واژه

می کشم آه و می خورم افسوس

تو غریب مدینه هستی آه

پدرت هم غریب وادی طوس

 

دم به دم همیشه قلب پدر

با نفس های تو هماهنگ است

روز و شب قاصدک خبر می داد

دل بابا برای تو تنگ است

 

تو تمام وجود بابایی

او ولی از وجود تو دور است

قطره در قطره در هوای فراق

اشک او دانه های انگور است

 

چه فراقی خدا که از وصفش

دل واژه، دل قلم خون است

لحظه لحظه نفس نفس بی تو

دم او زهر و بازدم خون است

 

می نویسم ولی نمی دانم

پای این روضه تا کجا بکشد

می نویسم ولی خددا نکند

پدرت روی سر عبا بکشد

 

بعد یک عمر این دم آخر

حسرت دیدن تو را دارد

آه برخیز چون که دست امام

باید او را به خاک بسپارد

 

مو به مو مثل شام گیسوهات

تاک انگور هم پریشان است

اشک تو روی جسم او یعنی

غسل باران به دست باران است

 

ناله در ناله با صدای بلند

گریه کن راه گریه بسته که نیست

راستی وقت غسل راحت باش

گل پهلوی او شکسته که نیست

 

در و دیوار با تو می گرید

وقت غسلش چقدر غمگینی

نکند زخم میخ بر تن اوست

نکند خون تازه می بینی

 

زیر بال فرشته ساخته شد

در میان حریر تابوتش

در خراسان دگر نخواهد رفت

زیر باران تیر تابوتش

 

پیکرش غرق گل شد اما باز

گریه کردی دلت کجاها رفت

لحظه ای چشم بستی و دیدی

تیغ و شمشیر و نیزه بالا رفت

 

روضه خوان پدر شدی آن دم

یک طرف قلب خیمه ها می سوخت

آن طرف روی نیزه ها دیدی

سر خورشیدِ کربلا می سوخت

 

بی گمان موقع کفن کردن

بین دستان تو کفن لرزید

چه کشیده است آن امامی که

عشق را میان بوریا پیچید

 

حمید رضا برقعی

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

آشنای همۀ غریبه‌هایین آقاجون واسۀ غریبه‌ها هم آشنایین آقاجون از تو دورم که باشم عطر شما را دوس دار

$
0
0

آشنای همۀ غریبه‌هایین آقاجون

واسۀ غریبه‌ها هم آشنایین آقاجون

از تو دورم که باشم عطر شما را دوس دارم

حرم طلایی امام رضا رو دوس دارم

توی ذهن آسمون یه گنبد طلاییه

حرمی که وسعت زلال آشناییه

جاده‌ها می‌دَوَن و خسته و بی‌همنفسن

تا به درواز‌ۀ روشن خراسون برسن

دستۀ پروانه‌ها سر می‌رسن از آسمون

دخیل رنگی‌ می‌شن روی ضریح سبزتون

آسمون دامنشو پر می‌کنه از ستاره

وا‌سۀ کبوتراش دونۀ نذری میاره

همۀ فرشته‌ها به گنبدش رو می‌کنن

صحنو با گریه‌هاشون هی آب و جارو می‌کنن

نسیما می‌رسن و با نوحه همزبون می‌شن

ابرا گریه می‌کنن، چشمه‌ها روضه‌خون می‌شن

شعرا با اسم شما همیشه آسمونین

واژه‌ها آهوای تشنۀ مهربونین

آشنای همۀ غریبه‌هایین آقاجون

واسۀ غریبه‌ها هم آشنایین آقاجون

از تو دورم که باشم عطر شما را دوس دارم

حرم طلایی امام رضا رو دوس دارم

محمد سعید میرزایی

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

ای همه دل‌ها، حرمت یا رضا خلق خدا و کرمت یا رضا جنّ و بشر، حور و ملک می‌برند سجده به خاک حرمت یا رضا

$
0
0

ای همه دل‌ها، حرمت یا رضا
خلق خدا و کرمت یا رضا
جنّ و بشر، حور و ملک می‌برند
سجده به خاک حرمت یا رضا
بر سر این مملکت از بام طوس
سایه فکنده، عَلَمَت، یا رضا
نیست عجب گر که طواف آورد
کعبه به دور حرمت یا رضا
زاد? موسایی و عیسا کند
زندگی از فیض دمت، یا رضا

بس‌که بوَد، لطف و عطایت زیاد
ظرف وجود است کَمَت، یا رضا
گر تو قبولم نکنی، می‌دهم
به جان زهرا قسمت یا رضا
ضــامن آهــو بــه فـدایت شوم
جود و کرم کن، که گدایت شوم
تو هشت بحر نور را، گوهری
تو مطلع الفجر چهار اختری
تو شمع جمعی، به شبستان طوس
تو بر تن عالم خلقت، سری
نام علی بُوَد برازنده‌ات
بلکه تو یک محمّد دیگری
ضامن آهویی و پیش خدا
ضامن خلقی به صف محشری
هم پدر چهار ابن‌الرضا
هم پسر موسی ابن جعفری

ابوالجواد استی و باب‌المراد
ابوالحسن بضع? پیغمبری
ای به فدایت پدر و مادرم
که خوبْ‌تر از پدر و مادری
دست کرم بر سر ما می‌کشی
پادشهـی نـاز گـدا مـی‌کشی
سائل درگاه تو، سلطان ماست
خاک درت، دارو و درمان ماست
روی تو! آفتاب عرش خدا
سای? تو بر سر ایران ماست
جان همه عالمی و از کرم
جای تو در قلب خراسان ماست
زهی کرم، که ضامن کلّ خلق
ضامن آهوی بیابان ماست
عنایتت آمده، کل نعَم
ولایتت، تمام ایمان ماست
بهشت، نه که با ولای شما
جحیم هم روض? رضوان ماست
مهر تو ای با همگان، مهربان
در تن ما خوبْ‌تر از جان ماست

سلسلة الذهب، تجلّای توست
کمـال توحید، تولاّی توست
مرغ دلم، خدا خدا می‌کند
رضا رضا، رضا رضا می‌کند
قبل? من کعبه، ولی قلب من
روی به ایوان طلا می‌کند
حضرت معصومه علیها‌سلام
به زائران تو دعا می‌کند
نگاه تو، چشم تو، دست تو، نه
نام تو هم دردْ، دوا می‌کند
جز تو که رأفتت خدایی بوَد
حاجت ما را که روا می‌کند
دلت نیاید که جوابش کنی
زائر تو، هر چه خطا می‌کند
اگر چه آلوده و شرمنده‌ام
باز رضا نگه به ما می‌کند
تـو از کرم دست بگیری مرا
صـدا نکـرده می‌پذیری مرا
تو از گدا گرفته‌ای، احترام
تو می‌کنی زائر خود را سلام
بر در این خانه، امید آورند
یأس به درگاه تو باشد حرام
عادت تو، کرامت و عفو و جود
عادت من عجز و گدایی مدام
با چه گنه، ای پسر فاطمه
زهر ستم ریخت عدویت به کام
با که بگویم که به یک نیمْروز
آب شد اعضای وجودت تمام
از چه غریبانه زدی، دست و پا
ای به همه عالم خلقت، امام
داغ تو زائل نشود از جگر
تا که بگیرد پسرت انتقام
تو مهدی فاطمه را صدا کن
تو از بـرای فـرجش دعا کن
سوخت در آن حجره ز پا تا سرت
خون جگر ریخت ز چشم ترت
بر دل زارت، جگر زهر سوخت
آب شد ای جان جهان، پیکرت
مرد و زن و پیر و جوان، سوختند
در پی تشییع تن اطهرت
بر سر و بر سین? خود، می‌زدند
زنان نوغان همه چون خواهرت
پشت سر جنازه، انبوه خلق
پیش روی جنازه‌ات، مادرت
جسم شریف تو، اگر آب شد
دگر نشد بریده از تن، سرت
غریب بودی دم رفتن ولی
بود یگانه پسرت در برت
سنگ نزد کسی به پیشانیت
خون سرت نریخت بر منظرت
کـاش چکـد خـون دلـم، از دو عین
صبح و مسا، در غم جدّت حسین
تو هشتمین حجّت کبریایی
غریبی و با همه، آشنایی
مسیح نه، طبیب صد مسیحی
کلیم نه، کلام کبریایی
کنار حجره، لحظ? شهادت
اشکْفشان به یاد کربلایی
کشت تو را به زهر کینه مأمون
نگفت تو عزیز مصطفایی
چگونه شد، زهر ستم دوایت؟ 
تو که به درد عالمی، دوایی
چشم و چراغ شیعه‌ای در ایران
گر چه ز جدّ و پدرت جدایی
دست خدا، همیشه بر سر ماست
تا تو، امام مهربان مایی
گر چه بوَد بنده روسیاهی
میثم دلباخته را نگاهی

 

غلام رضا سازگار

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

مدینه! بی تو شب من سحر نمی گردد شب فراق از این تیره تر نمی گردد مدینه! شب همه شب با ستاره های صبور

$
0
0

مدینه! بی تو شب من سحر نمی گردد

شب فراق از این تیره تر نمی گردد

مدینه! شب همه شب با ستاره های صبور

بگو که شام غریبان سحر نمی گردد

مدینه! تشنه وصل توأم، ولی چه کنم

نهال آرزویم، بارور نمی گردد

مدینه! از همه نخل های تشنه بپرس

مگر کسی که سفر رفت برنمی گردد؟

مدینه! سکه به نامم زدند و نیست شبی

که دست و دامنم از اشک تر نمی گردد

مدینه! سینه من تنگ شد در این غربت

چرا مدار فلک تند تر نمی گردد؟

مدینه! گوشه غربت چه عالمی دارد

کسی ز راز دلم با خبر نمی گردد

مدینه! در عجبم من که خوشه انگور

چرا ز سوز دلم شعله ور نمی گردد؟

 

 

محمد جواد غفور زاده (شفق)

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

دوباره پای من و آستان حضرت تو سر ارادت و خاک سرای جنت تو وباز سفره لطف تو و عنایت تو کویر دست م

$
0
0

دوباره پای من و آستان حضرت تو

سر ارادت و خاک سرای جنت تو

وباز سفره لطف تو و عنایت تو

کویر دست من و بارش کرامت تو

امـــــــــام مشـــــــرقی عالم وجود رضا

سحاب رحمت حق آسمان جود رضا

دوباره مثل همیشه رساندیم آقا

میان این همه دلداده خواندیم آقا

خودم نیامده ام . . . تو کشاندیم آفا

سلام داده نداده . . . تکاندیم آفا

شکستم و به نگاه تو سلسبیل شدم

و پشت پنجره فولادتان دخیل شدم

میان صحن تو برگ برات می دادند

مداد عفو گنه را دوات می دادند

به زائران شکسته ثبات می دادند

شراب کوثر و آب حیات می دادند

من آمدم که مریض مرا شفا بدهی

من آمدم که به من اذن کربلا بدهی

همینکه میرسم . . . از چشم های بارانی

هزار حاجت ناگفته را تو میخوانی

در انتظار تو هستم . . . خودت که میدانی

درست مثل همان پیرمرد سلمانی

نشسته ام به تمنای چشم هایت من

بیا که سربگذارم به زیر پایت من

شنیده ام که خودت در زمان پر زدنت

بروی خاک رها گشت پیکر و بدنت

هزار لاله روان شد ز گوشه دهنت

غریب بودی و خون شد تمام پیرهنت

ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی

ولی زمان غــــــــروبت جواد را دیدی

اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو

ولی ندید تنت را به خاک خواهر تو

به زیر سم ستوران نرفت پیکر تو

اسیر پنجه سرنیزه ها نشد سر تو

حسین گفتم و قلبت شکست آفا جان

به دل غبار محرم نشست آقا جان

 

محمد بیابانی

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

باز آمدم از سفر مدینه راهم ندهی دگر مدینه هفتاد و دو داغ روی داغم آتش زده، بر جگر مدینه راهم نده

$
0
0

باز آمدم از سفر مدینه

راهم ندهی دگر مدینه

هفتاد و دو داغ روی داغم

آتش زده، بر جگر مدینه

راهم ندهی به خود که دارم

از کرب و بلا خبر مدینه

با داغ حسین، چون کنم رو

بر قبر پیامبر مدینه؟

یک جامه، ز هیجده عزیزم

آورده‌ام از سفر مدینه

با هر قدمم به پیش رو بود

پشت سر هم خطر مدینه

بودند مواظبم به هر گام

هفتاد بریده سر مدینه

والله به چشم خویش دیدم

چوب و لب و طشت زر مدینه

هفتاد و دو داغ اگر چه می‌زد

دائم به دلم شرر مدینه،

والله که داغ آن سه ساله

خم کرد مرا کمر، مدینه

شمشیر حسین، بودم امّا

بر سنگ شدم سپر مدینه

گه در دل حبس، گه خرابه

کردم شب خود سحر مدینه

کشتند سکینه را به گودال

روی بدن پدر، مدینه

خورسندم از اینکه در، ره دوست

دادم، دو نکو پسر مدینه

با آن‌همه غم، مصیبت شام

بود از همه سخت‌تر مدینه

در شام بلا به چشم تحقیر

کردند به ما نظر مدینه

ای کاش شوند همچو «میثم»

بر ما همه، نوحه‌گر مدینه

 

غلام رضا سازگار

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

جز صبر راه چاره اگر يافتي بگو آبي بر اين شراره اگر يافتي بگو لرزيد از تموّج آه تو كاينات آرامشي د

$
0
0

جز صبر راه چاره اگر يافتي بگو

آبي بر اين شراره اگر يافتي بگو

لرزيد از تموّج آه تو كاينات

آرامشي دوباره اگر يافتي بگو

زينب! زمان زمانة قحط مروّت است

رحمي در اين هزاره اگر يافتي بگو

در دور دست مشرق اين دشت لاله‌خيز

تصوير يك سواره اگر يافتي بگو

جز چشم خون گرفته و مبهوت آفتاب

چشمي پيِ نظاره اگر يافتي بگو

گل‌هاي ناز پرورِ دامان وحي را

در زير خار و خاره اگر يافتي بگو

جز اشك آسمانيِ اين دل‌شكستگان

روي زمين ستاره اگر يافتي بگو

واكن به ناز گوشة چشمي در اين كوير

آثار گوشواره اگر يافتي بگو

در زير ابر خنجر و شمشير و تير و تيغ

خورشيد و ماه‌پاره اگر يافتي بگو

اين پيكر شريف شهيد محبّت است

بر زخم او شماره اگر يافتي بگو

انگشتر و نگين سليمان ز دست رفت

انگشتي از اشاره اگر يافتي بگو

جز بوسه بر گلوي گل ارغوان به باغ

روز وداع چاره اگر يافتي بگو

در انعكاس سرخي خون خدا،«شفق»!

تشبيه و استعاره اگر يافتي بگو

محمد جواد غفور زاده (شفق)

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

حسن جان(ع) روزي رسد كه يك حرمي را بنا كنيم تا تَحتِ قُبه يِ حسني ات دعا كنيم با اولين سلام به

$
0
0

حسن جان(ع)

روزي رسد كه يك حرمي را بنا كنيم

تا تَحتِ قُبه يِ حسني ات دعا كنيم

 

با اولين سلام به درب ورودي ات

ذكر دخول درب حرم را نوا كنيم

 

طفلانِ ما برايِ تو قُلَك شكسته اند

شادند از اينكه كُلِّ حرم را طلا كنيم

 

يك پنجره براي حرم جور ميكنيم

دردي كه بي دواست در آنجا دوا كنيم

 

بر رويِ قبر اُمِّ بنين مادر شما

آيا شود كه خانه ي سقا بنا كنيم؟!

 

حتماً براي شستن قبر رفيع ِ تو

با اين گلاب چشم حرم را جلا كنيم

 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

امان از دل زينب(س) باز شور ِ تو در سرم افتاد اشك از ديده يِ ترم افتاد خود به خود تشنه ميشوم چونكه

$
0
0

امان از دل زينب(س)

باز شور ِ تو در سرم افتاد

اشك از ديده يِ ترم افتاد

خود به خود تشنه ميشوم چونكه

تشنه بر خاكِ دلبرم افتاد

***

دلِ من بي هوا، هوايي شد

زينبي گشت تا خدايي شد

اين دلِ بي قرار و آلوده

ناله اي كرد و كربلايي شد

***

گوش ِ من پُر شد از صداي كسي

در نمي آيد از كسي نفسي

قافله آمده مُهيا شد

سعي كن به كاروان برَسي

***

خواهري خسته دل غمين آمد

صاحبِ نطق آتشين آمد

كاروان آمد و قيامت شد

محشر عالم اربعين آمد

***

از شترها تمام افتادند

مثل ِ صيدي به دام افتادند

بين ِ گرما خاكِ تفديده

رويِ قبر امام افتادند

***

هركسي رويِ قبر دلبر ِخود

بر رويِ خاك مينهد سر ِ خود

آه از آن لحظه اي كه خواهر ها

شِكوه كردند با برادر ِ خود

***

شور ِمحشر دوباره بر پا شد

لبِ زينب به روضه ها واشد

اي برادر بلند شو از جا تا

به تو گويم چه ها كه با ما شد

***

كوفه رفتم ولي علي بودم

غرق ذكر سينجلي بودم

بين نامحرمان كه جايم نيست

بين نامحرمان ولي بودم

***

ابر خونبار ِ كاروان بودم

من علمدار كاروان بودم

زينب و چند كودك زخمي

من پرستار كاروان بودم

***

خواهرت را به شام ميبردند

بين آن ازدحام ميبردند

پسرت را به زور ِ سر نيزه

با غضب چون غلام ميبردند

***

كس نكرده به ما وفا هرگز

بينشان صحبت از خدا هرگز

همه را ميبرم ز ياد ولي

ستم نيزه دار را هرگز

***

بي وضو دست بر سرت ميزد

پنجه بر مويِ اطهرت ميزد

تيشه ميزد به ريشه يِ قلبم

دخترت را برابرم ميزد

***

همه را با تو رو به رو ميكرد

نيزه را در گلو فرو ميكرد

سر ِ عباس را زمين ميزد

دختر ِ تو عمو عمو ميكرد

***

كشته ي دور از وطن برخيز

عشق من، پاره پيرُهن برخيز

پيكر ِ بين بوريا مانده

بهرَت آورده ام كفن برخيز

***

اربعين كربلا چه حالي بود

عطر ِ زهرا در آن حوالي بود

همه بودند دور ِ قبر ِ حسين

حيف جايِ رقيه خالي بود

***

رويِ خود را به لطمه آزردم

بر سر ِ هر مزار پژمُردم

بعد از آن بانوان اهلِ حرم

عمه را سويِ علقمه بردند


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

پیامبر اعظم(ص)-شهادت گرفته بوی شهادت شب وفاتش را بیا مرور کن ای اشک خاطراتش را مورخان بنوشتند ب

$
0
0

پیامبر اعظم(ص)-شهادت

 

 گرفته بوی شهادت شب وفاتش را

بیا مرور کن ای اشک خاطراتش را

مورخان بنوشتند با سرشک یتیم

هجوم درد به سر تا سر حیاتش را

سه سال شعب ابیطالب و شکنجه و ظلم

چقدر مرگ خدیجه فسرد ذاتش را

چه سنگ ها که بر آیینهُ وجودش خورد

چه طعنه ها که ابوجهل زد صفاتش را

برای غارت جانش قریش خنجر بست

ولی خدای علی خواسته نجاتش را

دلش چو ماه شکست و دو نیم شد اما

ندید سبزی یِ باران معجزاتش را

حرا شروع رسالت غدیرخم پایان

ادا نمود تمامی یِ واجباتش را

...و بعد غیر علی هر که رفت در محراب

شنید نعرهٔ لا تقربوا الصلاتش را

 

 


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

امام حسن مجتبی(ع)-مرثیه صبوری به پای تو سر می گذارد غمت داغ ها بر جگر می گذارد کمی خواستم از غر

$
0
0

امام حسن مجتبی(ع)-مرثیه

 

صبوری به پای تو سر می گذارد

 غمت داغ ها بر جگر می گذارد

کمی خواستم از غریبی بگویم

 نه؛ این بغض سنگین مگر می گذارد؟

 و من نیستم بدتر از مرد شامی

 نگاه تو در من اثر می گذارد

 کریمی که از کودکی می شناسم

 قدم روی چشم ترم می گذارد

 دلم باز با یاد غم هایت آقا

 غریبانه سر روی در می گذارد

....

 نمک ریخت یک شهر بر زخم مردی

 که دندان به روی جگر می گذارد

حسین عباسپور


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

بی قرار حسنم در شب تنهایی ها ترسم امشب بکشد کار به رسوایی ها آن امامی که دلش پای شهادت خون شد جای

$
0
0

بی قرار حسنم در شب تنهایی ها

ترسم امشب بکشد کار به رسوایی ها

آن امامی که دلش پای شهادت خون شد

جای جای کفن از خون تنش گلگون شد

دارد امشب دلم از داغ حسن می ترکد

بغضم از این گل صدپاره کفن می ترکد

داد وبیداد از این غم که به جان افتاده

حسن بن علی آن ماه خدا جان داده

آنکه در صورت وصیرت به پیمبر ماند

کی روا بود که بی همدم ویاور ماند

ای فدای تو چه غمها که ندیدی آقا

چه از آن مردم نادان نکشیدی آقا

خون دل خوردی ولب باز نکردی عمری

درقفس ماندی وپرواز نکردی عمری

سایۀ غم همه جا برسر تو غالب بود

خانه ات سخت تر از شعب ابی طالب بود

صلح کردی که مگر دین تو پاینده شود

بعدها معجزۀ کرببلا زنده شود

صلح کردی وبه اسلام نفس بخشیدی

با سکوتت چه همه زخم زبانها دیدی

بس که خون دردل لبریز امیدت کردند

با همین زخم زبان بود شهیدت کردند

جان به قربان تو وخلوت تنهایی تو

ای فدای قد وبالای تماشایی تو

چهرۀ ماه تو امشب چقدر تابان است

امشب از زهر تمام جگرت سوزان است

ای که مظلوم تر از نام تو در عالم نیست

غیر نام تو به درد دل ما مرحم چیست

بیقراریم از این درد که در جان داری

از همان شعله که در قلب خروشان داری

از غم عشق تو جان وتن ما توفانیست

ای که با تیر تمام کفنت بارانیست

بس که تیر از همه سو گشت فرو دربدنت

دشمنت دوخته گویی کفنت را به تنت

ماه کنعانی ما از غمت افروخته ایم

قرنها می شود از هجرت تو سوخته ایم

زده آتش به دل ودیدۀ ما دوری تو

پیرمان کرده دگر غصۀ مهجوری تو

ما گنه کار ترین عاشق بی مقداریم

از دم گرم تو امید شفاعت داریم

استاد فرامرز عرب عامری.


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

یا زهرا (س) از نان خودش بخاطر شهر گذشت پس فاطمه خانم است آقا هم هست علی اکبر لطیفیان

$
0
0

یا زهرا (س)

 از نان خودش بخاطر شهر گذشت

پس فاطمه خانم است آقا هم هست

علی اکبر لطیفیان


منبع : http://harame-shah.rozblog.com

نفس مرا برای همیشه جواب کن ان وقت روی گفته من هم حساب کن این اشک ها که حکم مسیح من است پس چشم مرا

$
0
0

نفس مرا برای همیشه جواب کن

ان وقت روی گفته من هم حساب کن

این اشک ها که حکم مسیح من است پس

چشم مرا همیشه پر از این شراب کن

افسوس و حیف گریه نگهدار نیستم

شرمنده ام دوباره مرا انتخاب کن

نفسم وبال اوج گرفتن به سمت توست

پس در من انچه غیر خودت را خراب کن

تا باورم شود که فقط حرف حرف توست

مثل زهیر در دل من انقلاب کن

ساکت میان روضه نشستن خدا به دور

قلب مرا به شعله روضه کباب کن


منبع : http://harame-shah.rozblog.com
Viewing all 4235 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>